نمونه سوالات به همراه جواب درس صنایع فرهنگی استاد مومنی (قسمت دوم)

دانلود PDF

 

1- صنایع فرهنگی را تعریف کنید و اهمیت آن را توضیح دهید

2- نقش صنایع فرهنگی در کشورهای در حال توسعه را توضیح دهید

3- صنایع فرهنگی چه تاثیری بر رشد منطقه ای و احیای شهرها دارد؟

4- نقش هنرمندان در صنایع فرهنگی را توضیح دهید

5- نقش زنان در صنایع فرهنگی را شرح دهید

6- نقش بخش خصوصی و دولتی در صنایع فرهنگی را توضیح دهید

7- منظور از دولت تکنولوژی و صنایع فرهنگی چیست؟

8- هنرهای خلاق به مثابه صنعت را توضیح دهید

9- قومیت و تعدد فرهنگی و اثرات آن بر صنایع فرهنگی را شرح دهید

10- منظور از این جمله چیست؟ " صنایع فرهنگی چالشی بر سر راه آینده صنایع فرهنگ"

11- رابطه صنایع فرهنگی و اقتصاد فرهنگ را توضیح دهید

 

 

با تشکر از خانم ها حریرچیان و جوادی، پاسخ سوال های هشتم تا یازدهم در

8- هنرهای خلاق به مثابه صنعت را توضیح دهید

در حوزه صنعت و صنایع، عواملی از قبیل اینکه آیا مفهوم صنعت را می توان بر حسب دسته بندی تولید کنندگان، طبقه بندی های محصول، عوامل تولید و... تعریف کرد؛ مسئله ساز می شوند. از طرفی دیگر در حوزه فرهنگ نیز، به علت عدم قطعیت تعریف کالاها و خدمات فرهنگی مسائل زیادی پا به میان می‌گذارند. برای تعریف صنعت، مفیدترین کار، طبقه بندی محصولات فرهنگی است. یعنی توجه به این عقیده که تولید کالاها و خدمات فرهنگی مستلزم خلاقیت بوده و تا حدی مجسم کننده ویژگی عقلانی و حامل معنای نمادین هستند. چنین تعریفی می تواند تعریف صنایع خاصی را پیرامون محصولات فرهنگی خاص، مثل موسیقی ممکن سازد. تجمع چنین محصولاتی اشاره به صنایع فرهنگی به عنوان یک کل را ممکن می سازد.

هنرهای خلاق به مثابه صنعت   : اکنون به مولفه های اصلی صنایع فرهنگی دقت کرده و می بینیم از چه راههایی می توانیم به هنرها به چشم یک صنعت یا مجموعه ای از صنایع نگاه کنیم و بعد از آن ویژگی های عرضه و تقاضا، فناوری و ماهیت بازارهای عامل و کالا را بررسی می کنیم.

تقاضا برای آثار هنری   :   در نظریه اقتصادی آنچه که خاستگاههای تقاضا را تشکیل می دهد، سلیقه ها و رجحان های مصرف کنندگان است و در این مدل مصرف محصولات، در طول زمان به دلیل تغییر سلیقه مصرف کنندگان کم و زیاد می شود. اساس این نظریه هر چه باشد، جنبه‌ای از سلیقه های مصرف‌کنندگان -به عنوان نیرویی در تعیین تقاضا- را مد نظر قرار می‌دهد. به این خاطر این نظریه شامل حال آثار هنری نیز می‌شود و این قابلیت فرهنگی از طریق آموزش و تجربه کسب می شود.

عرضه آثار هنری    :   جنبه عرضه صنعت هنرها، شامل مجموعه ای بسیار وسیع از واحدهای تولیدی است، طیفی است که از بنگاههای سهیم جهانی تا تولیدکنندگان منفرد خویش فرما، در آن جای دارند. تولید آثار هنری را از این نگاه می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

انتفاعی: عرضه آثار هنری با هدف انتفاع، شامل سرگرمی های عامه پسند و اشکال فرهنگی می شود، و در سازمان تولید این نوع آثار هنری، انگیزه های مالی بر ارزشهای هنری غلبه دارد.

غیر انتفاعی: شامل فرم های هنری پیچیده تر مثل موسیقی کلاسیک، اپرا، شعر و غیره است.

البته در تحلیل آثار هنری بخشهای انتفاعی و غیر انتفاعی غیر قابل تفکیک هستند.

فناوری      :    تغییر فن آورانه، تاثیرات زیادی هم بر الگوهای تولید و هم مصرف در صنعت هنرها می گذارد. در بخش تولید، تاثیر فناوری، از طریق رایانه و پیشرفت هایی صورت گرفت که در ویدیو و بازآفرینی صدا در فراگرد خلاقیت هنری و در ماهیت محصولات بدست آمده بود. تغییر فناورانه بر بخش تقاضای صنعت هنرها نیز تاثیر می گذارد. صرفه جویی ها در مقیاسِ مصرف برخی از اشکال هنری، هزینه های نهایی افزایش یابنده یک مصرف کننده را کاهش می دهد و طیف بسیار وسیع تری از تجربیات مصرفی را دسترس مصرف کنندگان منفرد در بازار قرار می دهد.

بازارهای کالا    : مدل های عرضه، تقاضا و تعیین قیمت در بازارهای مبادله داوطلبانه را می توان در مورد هر گونه کالا یا خدمت فرهنگی به کار برد؛ ولی تابع های تقاضا و تصمیم های عرضه برای تعدادی از محصولات هنری تدوین و تحلیل شده‌اند؛ به ویژه در هنرهای نمایشی. ولی در هیچ هنری فراگردهای بازار، دقیق تر یا گسترده تر از بازارهای اشیا هنری، مورد مطالعه قرار نگرفته است. به دو دلیل:

اکثر این بازارها، مثل حراجی‌های هنرهای زیبا، به ایده آل فراگردی بازاری که به طور آزاد عمل کند نزدیک نشده اند.

نه فقط برای دوران معاصر، بلکه برای ادوار تاریخی نیز داده های جامع و معتبری وجود دارد که موجب شادی اقتصادسنج می شود.

در راستای اهداف تحلیل اقتصادی با رفتار بازار، جنبه های ضروری آثار هنری که برای تابع های مطلوبیت خریداران حیاتی است، را می توان با تمایز گذاشتن میان هنر به عنوان تزیین و هنر به عنوان دارایی درک کرد.

صنایع فرهنگی در احیای شهری و رشد منطقه ای      :   با نگرانی روزافزونی که در همه بخشهای جهان به دلیل رشد مداوم شهرها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی، به وجود آمده است؛ نقش فرهنگ در بافت شهری با شفافیت بیشتری به رسمیت شناخته می شود. فرهنگ، در هر دو معنای مورد استفاده اش، به نحو مهمی در فراگرد توسعه شهری درگیر است.

نقشهای چهارگانه فرهنگ در زندگی شهرها

•           یک مکان فرهنگی خاص می تواند به نوبه خود شامل یک نماد فرهنگی یا جذابیت فرهنگی مهمی باشد که بر اقتصاد شهری تاثیر می گذارد. مانند برج کج پیزا

•           یک ناحیه فرهنگی می تواند همچون گرهی برای توسعه در ناحیه محلی عمل کند.

•           صنایع فرهنگی می تواند مولفه حیاتی اقتصاد یک شهر باشد.

•           فرهنگ می تواند از طریق تقویت هویت، خلاقیت، انسجام و سرزندگی اجتماعی نقش موثرتری در توسعه شهری داشته باشد.

صنایع فرهنگی در اقتصادهای کشورهای رو به توسعه     :   در جهان سوم، مفهوم فرهنگ به عنوان صنعت، معانی ضمنی خاصی دارد. در جوامع ابتدایی، این دو، تا حد نسبتا زیادی یک چیزند. با پیشروی توسعه و تمایز یافتن اقتصاد، عوامل فرهنگی به تاثیرگذاری شدید بر روشهای تولید و انواع کالاهای تولیدی ادامه می دهند. صنعت موسیقی برای کشورهای رو به توسعه اهمیت زیادی دارد؛ به این دلیل که تولید موسیقی برای سود اقتصادی می تواند راه نسبتا آسانی برای افراد و گروهها به منظور ورود به اقتصاد پولی فراهم کند. در بسیاری از کشورهای رو به توسعه، طی سالهای متوالی، کمپانی های کوچک ضبط موسیقی به وجود آمدند. موسیقی می تواند به عنوان یک صنعت مهم در اقتصاد داخلی، عامل مهمی در زندگی اقتصادی کشورهای رو به توسعه باشد و جهانی شدن موسیقی شاهد نقش غالبی بوده که صنایع انتشار و ضبط متمرکز در ایالات متحده، اروپا و ژاپن بازی کرده اند و شرکتهای فراملی را به وجود آورده اند. در این شرایط امکانات هنرمندان و تولید کنندگان موسیقی به ویژه در جهان رو به توسعه، برای کسب سهمی در بازار به شدت محدود است. نفوذ موسیقی محلی در قلمرو جهانی بسیار آهسته بوده است و هر جا چنین نفوذی بوده معمولا تحت کنترل صنعت جهانی صورت گرفته و در بسیاری موارد هیچ پولی نصیب آفرینندگان موسیقی نشده است.

گردشگری فرهنگی     :   موقعیت گردشگری در ارتباط با صنایع فرهنگی تا حدی غیر عادی بوده و دارای بعد فرهنگی است. گردشگری در چارچوب وسیع فرهنگی، فراگردی دو طرفه است که در آن تعدادی از انواع متفاوت تعامل فرهنگیِ مثبت و منفی، میان بازدید کنندگان و جامعه میزبان رخ می دهد. در یک معنای خاص گردشگری را می توان به نوبه خود نه چندان یک صنعت فرهنگی بلکه یک کاربر محصولات دیگر صنایع درون بخش فرهنگی دانست. هنرهای نمایشی، موزه ها و گالری ها که در یک سطح محلی یا منطقه ای این صنایع، ممکن است عمیقا به گردشگری گره خورده باشد. دریک مورد خاص تر، گردشگری و فرهنگ در بازاری مناسب به هم می پیوندند که آن را با عنوان گردشگری فرهنگی می شناسند که حجم کم و هزینه بالایی دارد و مناسب تقاضاهای فردی است و دارای نزدیک ترین رابطه با صنایع فرهنگی محلهای میزبان و سبکهای زندگی جوامع میزبان است. هزینه ها و منفعت های اقتصادی گردشگری به خوبی اثبات شده است و در عین حال ممکن است تاثیرات فرهنگی زیانباری داشته باشد. مثل خسارت زدن به مکانهای فرهنگی.

مطالب فوق به طور گسترده به راههای دخالت فرهنگ در ساختار صنعت اقتصاد پرداخته است. یعنی از نقش محوری صنایع هنرهای خلاق در اقتصادهای توسعه یافته و دیگر کشورها گرفته، تا پیامدهای گسترده تر صنایع فرهنگی، از جمله نقش آنها در احیای شهری، گردشگری و تجارت.

 

9- قومیت و تعدد فرهنگی و اثرات آن بر صنایع فرهنگی را شرح دهید

 

به نظر بسیاری از جامعه‌شناسان جامعه‌ای که تلفیقی از قومیت‌ها مثل (کرد، لر، ترک، فارس و...) و خرده‌فرهنگ‌های مختلف، که این امر باعث تنوع قومیتی و فرهنگی گردیده است که اصطلاحاً به آن جامعه موزائیکی می‌گویند. اگر چه این امر مشکلات اجتماعی بوجود می‌آورد. امااین تنوع فرهنگی و قومیتی می‌تواند به عنوان یک فرصت طلایی برای توسعه صنایع فرهنگی محسوب شود. زیرا این تفاوت‌ها، خواستگاهی برای ظهور انواع صنایع دستی یا فرهنگی است. هرکدام از این صنایع فرهنگی جلوه‌ای خاصی از فرهنگ رایج و متداول در همان قوم و قبیله است و توجه همه‌جانبه به آن علاوه بر اشتغال، کسب درآمد و کمک مالی به بنیه خانوار در سطح خرد از سوی دیگر می‌تواند باعث ترویج و شناسایی فرهنگی (در سطح ملی و فراملی) و کسب درآمد در سطح کلان برای اقتصاد کشور گردد (صادرات). با توجه به مطالب فوق، تنوع قومیتی و فرهنگی می تواند به عنوان یک فرصت برای صنایع فرهنگی درنظر گرفته شود. صنایع دستی هر قوم و ملتی معرف ذوق و خلافیت‌های آنان در پاسخ به نیازهای مادی و معنوی در مرحله مشخصی از گسترش تاریخی است. انسان‌ها با توجه به خصوصیات فردی و نوع نیازهایشان، همواره در ستیزی دایمی با طبیعت به‌سر برده و با فعال نمودن ذوق و اندیشه و احساس، درصدد تغییر دادن و تصرف در ساخت طبیعت برآمده‌اند تا به جبران کمبودها و هرآنچه هستی آنها را از داشتن آن محروم کرده دست یابند، صنایع دستی تجلی ویژگی‌های فرهنگی و مظهر تمدن انسان‌های هر جامعه در گذر تاریخ است.

 

10- منظور از این جمله چیست؟ " صنایع فرهنگی چالشی بر سر راه آینده صنایع فرهنگ"

 

گرچه همانگونه که قبلاً اشاره شد ، اصطلاح « صنعت فرهنگ» (به حالت مفرد) نخستین بار در یکی از فصول کتاب دیالکتیک روشنگری آدورنو و هورکهایمر ابداع شد ، هنوز دربارة نوع فعالیتهای که قرار است زیر مجموع? این اصطلاح قرار گیرند ، تردیدهایی وجود دارد (مثلاً عکاسی ، دانش رایانه ای به طور کلی ، تولید کلی? تجهیزات و وسایل مورد استفاده در تولید و پخش پیامها: فیلم و دوربین های تلویزیون ، گیرنده های رادیو و تلویزیون ، دستگاههای عکاسی ، انواع گرامافون ، دستگاههای ضبط ویدیویی و امثال آنها ؛ و حتی جهانگردی و تبلیغات) . قدرت عوامل اقتصادی بر حسب فعالیت لازم و سخت افزار و یا نرم افزاری که به کار گرفته می شود ، بسیار متنوع است و روابط متقابل میان صنایع نیز از روشنی یکسانی برخوردار نیست .به طور کلی ، در صورتی می گویند یک صنعت فرهنگی وجود دارد، که کالاها و خدمات فرهنگی به صورت صنعتی یا تجاری تولید ، بازتولید ، انبار و یا توزیع شود ؛ یعنی در مقیاسی وسیع و هماهنگ با راهبردی که بیشتر مبتنی بر ملاحظات اقتصادی است و نه بر اساس هیچ گونه علاقه ای به توسع? فرهنگی .صنایع فرهنگی انواع متفاوتی دارند . مثلاً صنایعی که در آنها کالای تولید شده که هنوز هم در غالب موارد ،کار یک صنعتگر است ، با استفاده از ماشین و فرآیندهای صنعتی در مقیاسی وسیع تکثیر می شود . صفحات گرامافون ، کتابها و نسخه های چاپی آثار هنری از این مقوله اند . علاوه بر این ، علایم روزافزونی وجود دارد که همگی نشان دهندة تغییری بنیادی در شرایط خلاقیت و آفرینشگری در این صنایع فرهنگی ، مثلاً در مورد موسیقی است . در دیگر انواع صنایع فرهنگی ، بویژه رادیو و تلویزیون ، و نیز در برخی از حوزه های موسیقی پاپ فرآیند عملی آفرینندگی از همان آغاز کار نیازمند تجهیزات و وسایل پیچیده است که موجب عدم توازن چشمگیر افزایش تولید می شود و ضرورت استفاده جمعی از این وسایل را پیش می آورد .

با توجه به پیشرفتهای فنی و اقتصادی و تأثیرات آنها بر روشهای تولید صنایع فرهنگی ، مشکل اساسی بیش از پیش ، عبارت است از مسئله مالکیت و کنترل وسایل تولید و مدارهای توزیع ، گرایش به تمرکز و بین المللی شدن اکثر شرکتهای عرضه کننده ، و تبعیت هنرمندان آفرینشگر از نیروهای بازار یا تقاضاهای مصرف کنندگان ، که کم و بیش آشکارا بر آنها تحمیل می شود . آنچه هنوزجای بحث است این است که یا برای به دست آوردن تصویری دقیق از نظام نیروهای مؤثر در صنایع فرهنگی نباید تناسب پیش انگاشته تئورهای کلاسیک ارتباطات جای خود را به دیدگاهی شدیداً بی تناسب بدهد که نمایانگر نفوذ مسلط تولید کننده صنعتی پیام (یا صاحبان منافع حامی او) باشد ؟ همان کسی که نهایتاً در انتخاب کانال ، محتوی و حتی سلیقه مصرف کننده ، به نفع کنترل اقتصادی یا ایدئولوژیک نظر خود را تحمیل می کند.

به همین علت است که میان کسانی که نسبت به صنایع فرهنگی بی اعتمادی اساسی و آشکار دارند و کسانی که به نظرشان صنایع فرهنگی کلید دموکراسی فرهنگی و اجرای مؤثر آن است ، چالش شدیدی وجود دارد .

گروه اول عقیده دارند که باید اثرات زیانبار ناشی از فراوانی محصولات و کسب بسیار سریع درآمد ، در ارتباط با منطق بازار مورد تأکید قرار گیرد . آنچه مورد تأکید خاص این گروه قرار دارد ، اولویتی است که به گونه های یکسان سازی شده تولید بر اساس محتوای پیش پا افتاده ، گذرا و کم مایه در کلیه موارد داد ه می شود و شیوة بیانی کهنه و مبتذل بر آنها مسلط است . در رشت? اطلاع رسانی نیز نتیج? بمباران مدام گزارشهای خبری آن است که شگرف ترین حوادث زندگی واقعی ، به سادگی تبدیل به نوعی سرگرمی محض می گردد و سرعتی که توسط تولید کنندگان و توزیع کنندگان برای بازار کالاها و خدمات فرهنگی تعیین می شود ، با حالت پرسشگرانه به معارضه پرداخته ، استفاده کنندگان را به صورت مصرف کنندگانی که نسبت به چیزهای نو حریص اند ، در می آورد . همین مشکلات در مورد هنرمندان آفریننده و اجرا کنندگان ، بویژه در دنیای صفحات گرامافون و تلویزیون ، وجود دارد . زیرا آنها حق واقعی خود را به دست نمی آورند و گاهی اوقات ، استعدادهای متوسط ولی قابل قبول بر یک استعداد آفرینشگر و اصیل ترجیح داده می شود .این غیر از خطری است که برخی از صنایع فرهنگی برای اموال فکری به طور اعم ایجاد می کنند ؛ و بالاخره درست مثل این است که در سطح بین المللی تقسیم کاری میان کشورهای تولید کنندة پیامها (کشورهای صنعتی) و کشورهای دریافت کننده و کشورهای کوچک یا در حال توسعه ، که هیچ گونه حق اظهار نظر واقعی در این مورد ندارند ، صورت گرفته است . مدافعان صنایع فرهنگی در پاسخ به این انتقادات ، بر عرض? فراوان محصولات فرهنگی گران قیمت به صور بسیار متنوع ، به طوری که مردم می توانند به خاطر تماس با آثار فراوان ، امکانات به مراتب بیشتری داشته باشند و رسانه های گروهی که پیوسته مقادیر فراوانی اطلاعات فرهنگی و آگاهیهایی از اکثر مناطق عمدة فرهنگی جهان را عرضه می دارند ، تأکید می کنند . آنها به اصرار می گویند که برای اولین بار در تاریخ بشریت ، می توان تقریباً بلافاصله ، از حوادث مهم سراسر جهان مطلع شد و بدین ترتیب آگاهی بیشتری از تنوع فرهنگی ، اجتماعی – اقتصادی و ایدئولوژیک جهان به دست آورد . عده ای حتی اضافه می کنند که در اقتصاد بازار ، این تولید کننده گان ند که سلیق? مصرف کننده را تأیید می کنند نه بر عکس ، و هیچ گاه تحمیل یک موضوع به خدمت فرهنگی بر مصرف کنندگان ، بر خلاف میل آنها امکان پذیر نگشته است .

افزون بر این ، به نظر کارشناسان دیگر ، صنایع فرهنگی نه تنها موقعیت هنرمند را تهدید نمی کنند ، بلکه باعث افزایش فراوان امکان تماس هنرمندان آفرینشگر و اجرا کنندگان(روشنفکران به طور اعم ) با مخاطبان خود شده ، در مواقعی نیز که دولت صرفه هزینه برای فرهنگ را شدیداً کاهش می دهد ، ضامن ممرّ درآمد اساسی برای آنها می گردند . و بالاخره بر روی این نکته تأکید می شود که اگر صنایع فرهنگی ، بویژه کتاب و رادیو ، با دقت و واقع بینانه مورد استفاده قرار گیرند ، می توانند وسیل? مؤثری برای جهش فرهنگی کشورهای در حال توسعه باشند .

سه پژوهشی که از پی می آیند ، باید با توجه به این نگرش دو سویه مورد مطالعه قرار گیرند . اقتصاددا نان کانادایی ، آلبرت برتون ، در تحقیق خود در زمین? صنایع فرهنگی ، اقتصاد لیبرالی را که در آمریکای شمالی و کانادا دیده می شود ، تصویر کرده و قویاً به دفاع از آن برخاسته است . این پژوهش با نقد مارکسیستی ارائه شده توسط آرماند ماتلار و ژان ماری پیم ، که در بررسی واقعیت صنایع فرهنگی به خاستگاه این مفهوم باز می گردند ، در تضادی آشکار است . آگوستین ژایرد نکات مبهم غیرقابل اجتنابی را که مثل دیگر رشته های صنعتی ، همراه با ساز و کارهای صنایع فرهنگی است مورد توجه قرار داده ، سعی می کند معلوم سازد که آیا تحت برخی شرایط خاص ، صنایع فرهنگی می توانند فرصتی نو برای توسع? فرهنگی و دموکراسی فرهنگی باشند؟

 

11- رابطه صنایع فرهنگی و اقتصاد فرهنگ را توضیح دهید

 

اقتصاد فرهنگ با کشف روابط علّی بین اقتصاد و فرهنگ و ارایه مدل کارآمد توسعه پایدار، راه را برای رونق و شکوفایی فرهنگی و هنری هموار ساخته و بیش از آن که درصدد ارزیابی و قضاوت هنجاری از اقدامات و فعالیت‌های فرهنگی و هنری باشد، به دنبال تحلیل آثار اقتصادی این فعالیت‌ها و ارایه دانش کمی درباره عوامل مؤثر بر اقدامات، سیاست‌ها، برنامه‌ها، فعالیت‌ها و مطلوبیت‌ها از زاویه هزینه‌ منفعت و تبیین محدودیت‌های حاکم بر عرضه و تقاضای کالاهای فرهنگی و هنری است. عملکرد اقتصادی سازمان‌های فرهنگی که هدف آن‌ها تولید و عرضة آثار فرهنگی است در اغلب کشور‌ها امری رایج است و توجه به کیفیت و بُعد اقتصادی فعالیت‌های فرهنگی ، می‌تواند علاوه بر ارتقاء بهره‌وری سازمان‌ها موجب تأکید بیشتر بر نظام ارزش‌های دینی و فرهنگی حاکم بر کشور بوده و جامعة جوان را از محصولات و دستاوردهای فرهنگ غرب و ناسازگار بی‌نیاز نماید. مطالعات تاریخی مؤید این موضوع است که شکوفایی و رونق فرهنگی در حوزه ی عمومی و در سطح فراگیر و گسترده، منوط به عصر رفاه اجتماعی و متعلق به جوامع برخوردار است. لیکن این قاعده به معنی نفی نقش نخبگان و فرهیختگان و تأثیر آفرینش های زیباشناختی ارباب ذوق و معرفت نیست. اصولاً این دو حوزه نه تنها رابطه پارادوکسیکال با هم ندارند، بلکه معرف و مکمل یکدیگر نیز هستند. از طرفی در اقتصاد توسعه، میزان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی، یکی از شاخص های اصلى سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی محسوب می شود. رویش شاخه های متعدد بر تنه ی تنومند درخت اقتصاد، در حوزه های مختلف و متنوع اجتماعی، چون اقتصاد محیط زیست، اقتصاد سیاسی، اقتصاد خانواده، اقتصاد ورزش، اقتصاد آموزش، اقتصاد بهداشت و درمان، اقتصاد فرهنگ و... امکان تجهیز دولتها را برای اجرای برنامه های توسعه و افزایش رفاه اجتماعی مهیا ساخته است. نگرش اقتصادی به فرهنگ و هنر در این راستا به دنبال تحلیل اقتصادی مناسبات حاکم بر تولید و مصرف بخش های مختلف فرهنگ و هنر و حمایت از حقوق مالکیت معنوی است. اگرچه این نگرش در کشورهای توسعه یافته برای فهم نسبت فرهنگ و اقتصاد به مثابه یک رویکرد روش شناختی به بلوغ رسیده است، اما در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما، در مراحل جنینی به سر می برد. اقتصاد فرهنگ ناظر بر شناخت مناسبات و تعاملات بین حوزه های تولید و آفرینش، مصرف و بازار بوده و با استفاده از نظام آماری و جمع آوری و پردازش داده های اطلاعاتی، قادر خواهد بود دولت را در تخصیص و تجهیز مکفی اعتبارات فرهنگی از محل منابع عمومی یاری کرده و در اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب به منظور تشویق و ترغیب مشارکت بخش غیردولتی در فعالیت های فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاه های فرهنگی و هنری در تولید و عرضه ی کالاها و خدمات فرهنگی در حوزه ی سیاستگذاری و برنامه ریزی هدایت کند. در مقابل برای تغییر رفتار و نگرش در مدیریت استراتژیک فرهنگی، اصلاح ساختاری در حوزه ی فرهنگ و هنر تدوین استراتژی و انتخاب مدل منطقی توسعه ی فرهنگی، دستیابی به نظام آماری و جمع آوری اطلاعات، شفاف سازی و اطلاع رسانی فرهنگی، سنجش ارزش افزوده بخش فرهنگ و هنر در اقتصاد ملی، تعیین سهم فرهنگ و هنر در تولید ناخالص داخلی، تجهیز و تخصیص منابع لازم، طراحی و کارآمد نمودن نظام آموزش فرهنگی از پیامدهای قهری اتخاذ رویکرد اقتصادی به فرهنگ و هنر به عنوان مناسب ترین گزینه برای توسعه ی فرهنگی و مهندسی اجتماعی است.