ررسی و شناخته مسائل فرهنگی جامعه امروز ایران (قسمت چهارم)

استاد : دکتر مومنی

محققین : مریم ارغیانی و اشرف حیدری نظام آبادی

سال تحصیلی : 1392-1391 

دانلود PDF


وضعیت هویت در غرب 

   دگر گونیهای بزرگی که در آغاز قرن بیستم در حیطه دانش رخ داد، به خصوص نظریه های نسبیت و مکانیک کوانتوم، در اذهان انسان خانه تکانی کرد. و مفاهیم ثنویت گرایی علم کلاسیک( درست یا غلط ) را واژگون کرد. نقادی کمر شکن عقل مدرن، عقل را نیز به طور قطعی منکوب کرد، و از میراث آن به جز صورتهای فسیلی و ابزاری شده چیزی به جا نماند. اما برای جانشینی آن هیچ تمهیدی اندیشیده نشد. لذا تمام عقاید و فرهنگها به دلیل آن که معیاری برای تعیین خوب یا بد بودنشان نبود ناگهان در عرصه حاضر شده و با ارزشی مساوی در جستجوی مشروعیت تاریخی خود برآمدند(شایگان، صص158و261تا262). 


شایگان می نویسد:

 بدین ترتیب اصول و ضوابط تعبیر و قرائت معکوس شد، و هنجار ها و قواعد رفتار کاملا تغییر یافت. خرد کلاسیک و حاکم در مواجهه با این کثرت بی سابقه در تاریخ بشریت از عمل عاجز ماند. هویت ها به هم بر خوردند و یکدیگر را نفی کردند، و با ضرباهنگ تند تبادل ها در هم می آمیختند. انسان متعدد ومتکثر شد؛ هم شمن بود، هم لیبرال، هم تکنو کرات و هم جادوگر، هم یوگی و هم کمیسر. در چنین جوششی توانایی ذهن بشر در ترکیب و بینش هماهنگ او از چیزها به چه سرنوشتی دچار شد؟ تصورات بشر از تلون واقعیت آن چنان گونه گون بود و به حیطه هایی آن چنان مختلف تعلق داشت، که او را دچار سرگشتگی کرد، دیگر نمی دانست به کدام حقیقت تکیه کند. در برابر کثرت مهار نا پذیر ذرات پراکنده وجود ما و تنوع شیوه های انکشاف جهان قرار داشت. همه فضاهای نا متجانس هستی ما طالب حق بیان بودند. و می خواستند که بینش آنها به جهان مورد توجه قرار گیرد، و در نظم و نسق قوه های شناخت جایی برای آنها در نظر گرفته شود. خلاصه همه آنها می خواستند که انسان به ندای بی وقفه شان پاسخ گوید.

هویتهای کهن بیدار گشته اند اما چارچوبی وجود ندارد که آنها را در خود جای دهد. آنها به گوشه و کنار پراکنده می شوند و بازار مکاره عظیمی به پا می کنند که در آن همه چیز در حد طرح باقی می ماند. فرهنگها در هم تداخل می یابند اما نادرند آنهایی که سره را از ناسره تشخیص دهند. این اغتشاش بعضی را بر آن داشته تا از جنگ تمدنها سخن گویند، در چنین آشفته بازاری همه چیز را باید از نو ساخت. نبود ابزار شناخت در این میان، و فقدان معیار تعبیر و تأویل امور از همه آزار دهنده تر است( صص157 و159).

   در چنین شرایطی دیگر هویت نمی تواند مثل سابق یک مفهوم با عناصر مشخص، ثابت و یک دست باشد. بلکه به تعبیر آقای شایگان هویت امروزه یک هویت چهل تکه است، که هیچ عنصر ثابتی ندارد. و ایشان علت بحران هویت بشر امروز را این ویژگی می دانند. ایشان می افزایند:« هویت همگون و یک دست مثلا هویتی که منشاء آن یک ملت یا دین باشد، انحصار طلب است صرفا از طریق نفی دیگران به اثبات خویش می رسد. هویت امروز به یمن گفتمان پست مدرن ترکیب پیچیده ای از آگاهیهای گوناگون است، که به ما یک هویت مرکب می بخشد»(ص134).

   دکتر شایگان این وضعیت هویتی را وضعیت ریزوم وار می خواند که بر خلاف هویت قدیم که ریشه ای عمیق در باورها و سنتها داشت، عناصر هویت ساز خود را در سطحی گسترده پیدا می کند، و چندان هم در آنها عمیق نمی شود. بنابراین بیان می کند: « در چنین احوالی آنچه مهم است مطلق و مستقل بودن یک ریشه نیست، بلکه نزدیک شدن آن به دیگر ریشه ها یعنی ارتباط است. ...لازمه این ارتباط توان پذیرفتن دیگری و ارزش نهادن متقابل بر عناصر غیر متجانس است »(صص135تا137).

   آقای شایگان بر این نظر است که این نوع هویت چهل تکه ویژگی نوع بشری است، اما در گذشته به دلیل محدودیتهای ابزاری و یا سیاسی این امکان از انسان گرفته می شد که هویت چهل تکه داشته باشد، اما به یمن مدرنیته و فضای باز سیاسی و ابزاری ناشی از آن این امکان به بشر داده شده است.

   البته ایشان منکر وجود یک بعد هویتی خاص در انسان نیست، که از فرهنگی معین ریشه می گیرد. در این خصوص می گوید: «البته هر انسانی به دلیل تکیه اش بر فرهنگی معین به هر حال جایی در وجود خود شجره ای پنهان دارد، که همان عمق او را بنیاد می نهد، هویتی، که هم از حافظه جمعی خود تغذیه می کند، و هم از شیره کهن که به قول ریکله شاعر آلمانی از دم پر کرامت فرشتگان می تراود»(ص154).

   آقای شایگان در پایان در صدد راه حل برای انسانی که به یک فرهنگ خاص تعلق دارد بر می آید:

در حیطه فرهنگی، ما ناگزیر هستیم دو گونه عملیات متقارن انجام دهیم: نخست فرهنگ خاص و متمایزی را که از آن خود ماست بشناسیم، و آنگاه به هر طریق که می توانیم این فرهنگ را در قلمرویی بیکران جای دهیم، قلمرویی که در آن همه فرهنگها در هم می آمیزند تا حافظه ای جمعی بیافرینند که از آن کل بشریت است(ص264).

   آقای شایگان به یکی از اصلی ترین نقاط ضعف این وضعیت جدید در بیان خود اشاره کردند، و آن این که در جعبه پاندورا گشوده شده، و همه شیاطین از جعبه خارج شده اند. و در فضای تخیل و تفکر انسان معاصر در حال سهم خواهی هستند. این اتفاق در حالی افتاده که بشر امروز دیگر هیچ ملاکی برای تشخیص سره از ناسره ندارد؛ اطلس فرهنگها در مقابل اوست و او متعلق به هیچ فرهنگی نیست، و در عین حال به همه تعلق دارد. در چنین وضعیتی روشن است که هر فرهنگی که بتواند خود را بهتر و پاسخگو تر به نیازهای بشر امروز معرفی کند، آن فرهنگ بر دیگر فرهنگها غلبه می یابد، و مبنای هویتی انسان معاصر قرار می گیرد. از سوی دیگر باتوجه به حضور قوی رسانه و پدیده هایی مثل مد، تبلیغات در جهان معاصر امکان  نیاز سازی برای جامعه از سوی اصحاب قدرت و ثروت وجود دارد. لذا همان گونه که سابقا توضیح دادیم هنوز هم اقتصاد و وضعیت اقتصادی مهمترین عنصر هویت ساز است.

   در کنار پدیده اقتصاد در دنیایی که ملاکی برای درستی از نادرستی وجود ندارد، لذت بردن از اکنون  زندگی آن هم در اولیه ترین شکلش حضوری جدی و مؤثر پیدا می کند، لذا مواردی مثل سکس و سایر تفریحات که نقد و آنی هستند، موضوعیت تامی در زندگی پیدا می کنند. این همان چیزی است که دکتر نصر از آن به عنوان کشف تن و لذتهایش نام می برند. از سوی دیگر در چنین نگرشی گذشته و آینده فاقد ارزش می شود، موضوع مهم لذت بردن از اکنون است. اما غرب پس از سالها زیستن در چنین فضایی، پوچی زندگیش را فرا گرفته و خلأ معنویت را به خوبی درک کرده، و این یک واقعیت عینی در جوامع غرب است. هر چند که این موضوع در زندگی انسان غربی هنوز در حاشیه قرار دارد، و هنوز مسائل اقتصادی و بهره مندی از مواهب نقد و آنی زندگی در متن است. اما بسیاری مواقع همانطور که می دانیم حاشیه بر متن غلبه می یابد. اما معنویت نمی تواند در خلأ شکل بگیرد؛ و نیازمند سمت و سویی مشخص است. غربیان سخت در تلاشند تا جهت گیری درستی به معنویت خواهی جدیدشان بدهند. این فرصت مغتنمی است، برای صاحبان یک جهان بینی منسجم و قوی نظیر اسلام خصوصا از نوع عرفانیش، که با ارائه درست اندیشه های خود، با جهان غرب ارتباط برقرار نمایند. شایگان می گوید:

غرب مذبوحانه می کوشد تکیه گاه و بنایی فلسفی بیابد تا بتواند به دو نیاز مبرم و عاجل انسان امروز پاسخ گوید: بینشی منسجم از واقعیت جهان و راهی برای رستگاری، یا به بیان بهتر دری برای خروج از این وضعیت که علی رغم انسجام ظاهریش پوچ است. مکتب بودایی تا کنون به بهترین وجه پاسخ گوی این دو نیاز اساسی بوده است(صص    424 و 425 ).

   مطالبی که در این قسمت ارائه شد، هر چند که قدری طولانی گشت، اما دانستن این وضعیت برای تصمیم گیری در اکنون و نیز شناخت وضعیت آینده جامعه ایران ضروری است. با توجه به آنچه که بیان شد باز می گردیم به مطلب اصلی و کوشش خواهیم کرد، تا راه حلی برای وضعیت کنونی فرهنگی و هویتی ایرانیان بیابیم. إن شاء الله.

 

جمع بندی و نتیجه گیری

   از آنچه که بیان شد، چند نکته روشن است:

جانبداری نظام رسمی کشور در طول تاریخ معاصر ایران به نفع یکی ازعناصر هویتی سبب بروز شکاف بین ملت و دولت شده، که عوارض بسیاری در پی دارد؛ و مهمترین عارضه آن این است که نظام سیاسی حاکم نمی تواند از ظرفیتهای اجتماع خود برای تحقق اهدافش بهره برد، و جامعه را به سمت ترقی و تعالی مادی و معنوی سوق دهد.

 

ایرانیان به دلیل وضعیت فرهنگی و اجتماعی ویژه ای که خصوصا پیش از اسلام داشته، و پیشینه فرهنگی غنیی که دارند، همواره خواستار ایفای نقشی برجسته در جامعه جهانی هستند، نداشتن چنین نقشی سبب احساس حقارت و بی تعلقی نسبت به ارزشها و عناصر هویتی در آنها می شود. پس باید وضعیتی ایجاد شود که ایرانیان به چین نقشی برسند. و این مهم محقق نمی شود مگر با فراهم شدن شرایطی که عزم عمومی در این راستا قرار گیرد. و این محقق نمی شود مگر آن که شرایط فرهنگیی در جامعه ایجاد شود، که تمامی اقشار جامعه خصوصا قشر فرهیخته بتوانند، با احساس امنیت و رضایت و مطلوبیت در کشور به کار و فعالیت بپردازند.

از سوی دیگر طبق نظر صاحب نظران هیچ تغییر مطلوبی در جامعه ایران قابل تحقق نیست مگر این که بر مبنای توجه به عناصر هویتی ایرانیان شکل گرفته باشد.

از سوی دیگر گفتمان غالب جهان امروز( مدرنیته ) جزئی از عناصر هویتی جامعه ما شده، و این گفتمان با قرائت رایج از عناصر هویتی ما هم خوانی لازم را ندارد. در چالش بین این عناصر که متأسفانه با جدیت ادامه دارد ـ و در طول تاریخ معاصر ما منشأ رخدادهای مهمی شده است ـ گفتمان مدرنیته موفق شده، سایر عناصر هویتی را با چالش جدی روبرو کند؛ خصوصا این که در دنیای کنونی جامعه غربی ملاک مقایسه همه چیز است؛ و استانداردهای آنها در حال جایگزینی با تمامی ملاکهای سابق است. بنابراین در شرایط کنونی اصلی ترین نیاز فرهنگی ما رسیدن به گفتمانی است که به عنوان گفتمان انقلاب بتواند این چالش را برطرف کند.

جامعه ایران به شدت نیازمند یک نسل فرهیخته، و تصمیم گیرنده است که شناخت مناسبی نسبت به فرهنگ و هویت ایرانی و شرایط جهانی داشته باشد. و بتواند ایرانیان را در مسیر مناسب به پیش ببرد. این نسل بدون حمایت همه جانبه دولت و با یک بستر سازی دقیق به وجود نخواهد آمد.

   اگر این پرسش مطرح شود که چگونه می توان به این مسائل پاسخ داد؟ باید گفت جوابی که اکنون به نظر می رسد، باز بینی و باز خوانی سنتهاست، به گونه ای که امکان بوجود آوردن هویت تعالی پذیر را برای جامعه فراهم کند. این خوانش جدید باید به گونه ای باشد، که اقشار گوناگون جامعه خصوصا فرهیختگان را در کنار دولت ها قرار دهد، و جامعه را به سمت اهداف متعالی و مترقی مادی و معنوی سوق دهد.

  اشاره به یک نکته را در پایان بحث ضروری می دانم، و آن این که: در آموزه های قرآن همواره به مخاطبان وحی تأکید می شود که در مقابل دلایل آشکار از دلایل ضعیف خود دست بشویید و در مقابل حق تواضع داشته باشید. این سیره باید در مقابل دلایل و براهین آشکار زمانه نیز به کار گرفته شود. حضرت علامه طباطبایی(ره) در کتاب تفسیر المیزان می فرمایند:

امروزه بطلان تفسیر ظاهری و سطحی از آیات به خوبی روشن است و ناگزیر باید تفسیر دیگری جست که مخالف با علوم امروزی و مشاهداتی که بشر از وضع آسمانها دارد نباشد. آنگاه تفسیر مورد نظر خود از آیات را ارائه دهد(ج17، ص196).

 

هویت انسان از نظر وضعیت اجتماعی را شرح دهید ؟ 

1- زندگی صنعتی در فرد « بیماری آرزوهای بیکرانرا بوجود می آورد و باعث افول مذهب ، خانواده ، اخلاق ، سنتها می شود . و باعث نظم و رقابت مدرن می شود و انتظارات غیر واقعی را بالا می برد و این گونه افرد برای بدست آوردن زندگی مدرن دست به ابزارهای نادرست و نا برابر می زند  و در نتیجه باعث بوجود آمدن انسانهای نا موفق و تنها ، بی کس ، اعتیاد بوجود می آورد و باعث ، خودکش ، جرم ، جنابت می شود ، ناراختهای روحی و روانی ایجاد می کند .

2- شیفتگی مردم همه قاره های جهان به فرهنگ غرب باعث می شود که جوانان همه قاره های جهان نسبت به آن چیزی که  ظاهران آزادی کامل فردی از قید و بندی سنتها و اصولی که طی زنجیره ای طولانی از نسلی به نسل بعد رسیده است را علاقه نشان می دهند.  

            3- یکی از مهمترین ویژگیهای این شیوه زندگی جدید شورش بر ضد هر چیزی است که از نظر جوانان « سنت » تلقی شده باشد، شاید در میان نسلهای اخیر هیچ نسلی بیش از نسل کنونی جوانان غربی برای گریز از سنن و اجداد خود نکوشیده است. این گریز باعث ایجاد پدیده ای موسوم به شکاف بین نسلها شده که تا کنون به این نحو در جهان اسلام وجود نداشته است .

4- ورزش در همه تمدنها به اشکلهای مختلف وجود داشته است، و نقش اساسی در سلامت تن و حتی شخصیت افراد دارد، ولی امروزه در غرب جدید به چیزی شبیه یک دین تبدیل شده است. در حالی که مشارکت در ورزشها و یکی از جنبه های مثبت زندگی جدید غربی است، ورزش در جهان امروز جنبه مادی پیدا کرده است و بیش از حد درباره آن و اهمیت آن صحبت می شود و آن را تقریبا به صورت بدلی برای برخی انواع فعالیتهای دینی در آورده است . باعث کشش و گرایشی افراد جامعه به طلب سرافرازیهای لحظه ای و لذت آنی وا می دارد و باعث پرسش قهرمانان ورزشی و میل به رکورد شکنی دائمی و بی وقفه می شود و این نشان دهنده دل مشغولی به تن است .

هر فرهنگی که بتواند خود را بهتر و پاسخگو تر به نیازهای بشر امروز معرفی کند، آن فرهنگ بر دیگر فرهنگها غلبه می یابد، و مبنای هویتی انسان معاصر قرار می گیرد.

5- امروز میل و اشتیاق شدید جوانان سراسر جهان به شنیدن موسیقی به اصطلاح پاپ و پوشیدن لباسهای جدید که باعث آزادی های بی قید و بند شده و تحرک و تکاپوی آن را بسیار زیاد می کند و یک نوع احساس استقلال از قید ضوابط و معیار های اجتماعی را در او بوجود آورد را می تون به صورت واضح و کامل مشاهده کرد .

            یکی از ویژگیهای اساسی شیوه زندگی جدید نفوذ رسانه های جمعی است. اهمیت نقش اساسی در شکل گیری این نوع شیوه زندگی افراد جامعه دارد همین رسانه های جمعی هستند که قهرمانان فرهنگی خلق می کنند، و نظریات مردم را درباره امور و مسائل سیاسی و اجتماعی را طور که می خواهند شکل می دهندنکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که رسانه ها غالبا در اختیار جریان قدرت در جوامع مدرن هستند و این جریانات به افکار عمومی مطابق میل خودشان شکل می دهند .

 

نظام اندیشه و معنویت خواهی در غرب جدید

1- مردم تمام قاره های جوامع جهانی خواسته یا ناخواسته مصرف کننده ساخته های غربی هستند، و این مصرف گرایی تنها شامل کالا و خدمات نیست بلکه امروزه فرهنگ غربی و نشانه های آنها نیز در جوامع دیگر آگاهانه یا ناخودآگاه مصرف می شود .

2- یکی از ویژگیهای زندگی جدید عربی باعث شده که معنای زندگی واقعی از دست برود برای بسیاری، آنها را به بیراهه کشیده شود رفتن و لذتهای آنی جسمانی و موادمخدر روی بیاورند و یا گاهی خشونت و جنایت از آنها سر بزند کشانده، یا آنها را به جستجوی فلسفه ها و فرهنگها و حتی ادیان جدید واداشته است.

3- غرب مذبوحانه می کوشد تکیه گاه فلسفی برای جواب دادن به دو نیاز مبرم انسان امروز بدست آورد بینشی منسجم از واقعیت جهان و دیگر راهی برای رستگاری و خروج از این وضعیت که ظاهری پوچ است.

 

4- با بوجود آمدن وضعیت کنونی و آشنایی ما با جهان غرب باعث می شود ما فرهنگ و معنویت خودمان را رصد کرده و این امکان را فراهم کنیم که با توجه به ظرفیتهای موجود در معارف دین اسلام با قرائتی درست و جدید را بوجود بیاوریم تا بتواند پاسخگوی نیازهای معنوی زندگی امروز باشیم چون در غیر این صورت امکان ارتباط با دین اسلام با زمان موجود به هم خورد. و گروه زیادی از مردم امکان بهره مندی از این تعالیم دینی را از دست می دهند. چسبیدن به تعلیمات نخ نما شده دیگر هرگز جوابگوی زندگی امروز نیست. و محکوم به شکست است .

5- از علامه طباطبایی نقل شده است که ایشان پس از نگارش تفسیر ارزشمند المیزان اعلام داشتند که ده سال دیگر باید تفسیر جدیدی نوشته شود، و دیگر این تفسیر جوابگو نخواهد بود، البته باید گفت  امروز قریب چهل سال از نگارش این تفسیر گذشته، و اکنون شاهد تفسیر بهتری از قرآن نیستیم، بلکه این تفسیر فخیم هم نتوانسته جایگاه شایسته خود را در جامعه دینی ما بیابد .

6- در چنین شرایطی دیگر هویت نمی تواند مثل سابق دارای عناصر مشخص، ثابت و یک دست باشد. بلکه به یک هویت چهل تکه تبدیل شده و هیچ عنصر ثابتی ندارد علت بحران هویت بشر امروز را باید این دانست که هویت همگون و یک دست هویتی است که منشاء آن یک ملت یا دین باشد، نه این که در اختیار انحصار طلب ها باشد  که با نفی دیگران به اثبات خویش می پردازد هویت امروز به یمن گفتمان پست مدرن ترکیب پیچیده ای از آگاهیهای گوناگون است، که به ما یک هویت مرکب می بخشد .

 این نوع هویت چهل تکه ویژگی نوع بشری است، اما در گذشته به دلیل محدودیتهای ابزاری و یا سیاسی این امکان از انسان گرفته می شد که هویت چهل تکه داشته باشد، اما به یمن مدرنیته و فضای باز سیاسی و ابزاری ناشی از آن این امکان به بشر داده شده است

7- در چنین شرایطی آنچه مهم است مستقل بودن یک ریشه نیست، بلکه نزدیک شدن آن به دیگر ریشه ها یعنی ارتباط است.لازمه این ارتباط توان پذیرفتن دیگری و ارزش قائل شدن به این عناصر غیر متجانس است .

8- دو گونه عملیات متقارن انجام دهیم: نخست فرهنگ خاصی که از آن خود ماست بشناسیم، ودیگر که به هر طریق که می توانیم این فرهنگ را در قلمرویی بیکران فرهنگیان دیگر جای دهیم.

9- اما غرب پس از سالها زیستن در چنین فضایی، پوچی زندگیش را فرا گرفته و خلأ معنویت را به خوبی درک کرده، و این یک واقعیت عینی در جوامع غرب است. هر چند که این موضوع در زندگی انسان غربی هنوز در حاشیه قرار دارد، و هنوز مسائل اقتصادی و بهره مندی از مواهب نقد و آنی زندگی در متن است. اما بسیاری مواقع همانطور که می دانیم حاشیه بر متن غلبه می یابد. اما معنویت نمی تواند در خلأ شکل بگیرد؛ و نیازمند سمت و سویی مشخص است. غربیان سخت در تلاشند تا جهت گیری درستی به معنویت خواهی جدیدشان بدهند. این فرصت مغتنمی است، برای صاحبان یک جهان بینی منسجم و قوی نظیر اسلام خصوصا از نوع عرفانیش، که با ارائه درست اندیشه های خود، با جهان غرب ارتباط برقرار نمایند. شایگان می گوید

 

منابع :

آشوری، داریوش، ما و مدرنیت، تهران، 1376.

افروغ، عماد، هویت ایرانی و حقوق فرهنگی، تهران، 1386.

رجایی، فرهنگ، مشکله هویت ایرانیان امروز، تهران، 1386

رضاقلی، علی، جامعه شناسی نخبه کشی، تهران، 1377.

سروش، عبدالکریم، سه فرهنگ در رازدانی و روشنفکری و دینداری، تهران، 1371.