دانشگاه علمی کاربردی واحد 11 

عنوان :

" نقش ورسالت روشنفکران و هنرمندان در توسعه فرهنگی" (قسمت سوم)

استاد : مومنی

پژوهشگران: ایمان قطبین – فهیمه رحیم طایفه-

مولود عالی رای و سمیه رفیعی 

تابستان 1392

دانلود PDF


افزایش نقش هنرمندان در پیشرفت و توسعه‌ی فرهنگی


 اگر هنرمندان ما بخواهند برای افزایش سرعت پیشرفت، توسعه و اصلاح فرهنگ کشور اثر هنری تولید کنند، مدیران اجرایی بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید درِ اتاق‌هایشان را به روی آن‌‌ها باز کنند؛ در را چه وقت باز می‌کنند؟ زمانی که هنرمندان نمونه‌های اولیه‌یی از خودشان نشان دهند. ما مدیران فرهنگی هم باید کمک کنیم این محصول اولیه تولید شود تا حرکت آغاز گردد؛ برای این کار لازم است ابتدا بیاییم تغییرات فرهنگی که ما را به پیشرفت و توسعه می‌رسانند مانند ایجاد انگیزه برای رشد علمی، نقش خصوصیات اخلاقی مثبت مانند نظم‌پذیری، قانون‌پذیری در آماده‌سازی فرهنگ برای رشد اقتصادی و ... را شناسایی کنیم، بعد در کوچه و خیابان، صنعت، کشاورزی، دادگاه و ... که صبح و عصر در آن‌ها تنفس می‌کنیم نسبت تصمیمات مردم را با این اهداف بسنجیم و آن‌گاه اقدام به خلق آثاری کنیم که زمینه‌ساز حل این معضلات فرهنگی است، یعنی هنرمند باید چیزی را ببیند که مردم عادی از فهم آن عاجزند.


فرهنگ، نظامی است از باورها و ارزش¬ها و رفتارها و نمادهایی که در یک جامعه از گذشته تا امر وز برای تعامل افراد آ جامعه وجود داشته است. بنابراین، فرهنگ در هر حالتی و برای هر فردی از افراد جامعه وجود دارد و در شئون مختلف زندگی او مؤثر و برای حیات جامعه ضروری  است.

همچنین فرهنگ، پدیده¬ای پویاست و همواره در تحول و تکامل و از منابع مختلفی تغذیه می¬کند و

 بخصوص نخبگان جامعه در بارور شدن آن، نقش مهمی دارند. هنرمندان بخشی از نخبگان هستند و تأثیر آن¬ها در فرهنگ جامعه، به دلیل اینکه با احساسات و عواطف افراد سر و کار دارند، بارزتر و سریع¬تر است.

¬آحاد جامعه از بدو تولد در معرض فرهنگ پیرامون خود قرار می¬گیرند و ابتدا از خانواده و سپس از جامعه تأثیر می¬پذیرند و آموزش می¬بینند. در این مسیر، تولیدات هنری متنوع در قالب-های مختلف که از طریق حواس با مخاطب ارتباط برقرار می¬نمایند، بخشی از فرآیند فرهنگ¬سازی را انجام می¬دهند. این آثار از یک سو، به مخاطب جهت فکری و روش زندگی را القا می¬کنند و از سوی دیگر، ممکن است باعث تولید ایده¬های جدید شوند که این ایده¬ها هم می¬توانند در آثار هنری بعدی متجلّی گردند. حال اگر جامعه در کلیت خود رویکردی ارزشی و انسانی داشته باشد، می-توان انتظار داشت که آثار هنری آن هم حاوی ایده¬هایی از این دست باشند. عکس این موضوع هم تا اندازه¬ای درست است؛ یعنی اگر محتوای آثار هنری هنرمندان یک جامعه، رویکرد ارزشی و انسانی داشته باشند، می¬توان گفت که فرهنگ مردم آن جامعه، واجد چنان ویژگی¬هایی است.

در این فرآیند ما با دو طرف مواجهیم: مخاطب و هنرمند. این دو از طریق اثر هنری به هم مرتبط می¬شوند. هنرمند در هر وضعیتی، به جامعه¬اش متعهد است و وظیفه و رسالت خود را در بیان آرزو¬ها و آرمان¬های جامعه و یا مشکلات و مسائل و خواسته¬های آن می¬داند و در مقابل، جامعه هم به هنرمند اعتبار ـ مادّی و معنوی ـ داده و به قول سعدی، او را بر صدر می¬نشاند.

اما در این میان، بیان هنرمند و آنچه می¬خواهد بیان کند اگر با واقعیات ـ امکانات، نیازها، و... ـ و یا مختصات جامعه ـ قوانین، عرف¬ها، شرعیات، پیشینه، جغرافیا، و... ـ انطباق و هماهنگی نداشته باشد، ارتباط مذکور ضعیف می¬شود و هر چقدر هم که هنرمند متعهد باشد، باز هم اثر هنری او مقبول جامعه نمی¬افتد و بر فرهنگ جامعه تأثیر نمی¬گذارد و در نتیجه نقش هنرمند در ارتقای فرهنگ جامعة خود تنزل خواهد کرد.

در این بزنگاه است که کتاب «ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی» فلسفة وجودی خود را می¬یابد؛ یعنی در ارتباط هنرمند و مخاطب، که اثر هنری می¬خواهد بر مخاطب اثر گذاشته و فرهنگ جامعه را ارتقا دهد.

نویسندة کتاب به این نکته اشاره می¬کند که در کنار فراهم بودن محیط لازم برای تولید اثر هنری، داشتن ایده¬های نو و مؤثر و منطبق با گرایش¬های دینی و انسانی، اهمیت حیاتی دارد. مفاهیم عمیقاً انسانی و اخلاقی اسلام، زمینة گسترده¬ای برای بارور کردن ذهن هنرمندان است اما مشکل در بیان ملموس و اثرگذار آن¬هاست. بنیانیان معتقد است که «ما یک معضل بزرگ داریم؛ اینکه مفاهیم بلند ارزشی در اسلام، برای ما بسیار ذهنی و دست¬نیافتنی تلقّی می¬شود زیرا می¬گوییم که اصل دین و قرآن نازل شده و نمی¬شود آن را به صورت ساده و قابل فهم و هضم درآورد. حتّی روحانیون هم که این مطالب را مطرح می¬کنند،‌ در بیان آن¬ها هم این مفاهیم برای انسان دست-نیافتنی جلوه می¬کند و طوری حرف می¬زنند که فقط خواص را مخاطب خود می¬دانند، آن هم بعد از چهل¬سالگی!»

اما ادیان الهی و مخصوصاً اسلام، برای این نازل شده¬اند که مردم را در این دنیا به مسیری هدایت کنند که هم دنیایشان تأمین بشود و هم آخرتشان. اسلام برای همة شئون زندگی فردی و اجتماعی در تمام سطوح سنی راهکار دارد و اگر قرار باشد این راهکارها برای مردم عادّی، قابل دسترس و فهم و اجرا نباشند، فایدة اسلام چیست؟ به قول نویسندة کتاب، «مثلاً جوانی که در بیست¬سالگی می¬خواهد ازدواج کند باید با همین راهکارها و دستورات اسلامی به قطعیت در تصمیمش برسد. حال چگونه با بیان کلّی و دست¬نیافتنی از دین می¬تواند تصمیمی منطبق بر دستورات دینی بگیرد؟ در این میان، آن معارف دینی را باید با تمثیل¬ها و نمادپردازی برسانیم به تصمیم¬گیری یک جوان در شرایط روز».

بخشی از این خلأ موجود میان راهکارهای اسلام و کاربردی شدن آن¬ها در جامعه را باید با هنر پُر کرد. کتاب «ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی» که مجموعه¬ای گردآمده از درس¬های گفته¬شده در کارگاه¬های آموزشی رویش است، مدعی چنین رسالتی نیست که بخواهد این خلأ را پُر کند اما راه را به هنرمندان جوانی که می¬خواهند داستان بنویسند یا فیلم کوتاه بسازند، نشان می¬دهد و آنان را به عمق جامعه و به لایه¬های مختلف فرهنگی می¬برد و نشانشان می¬دهد که این جامعه و این فرهنگ، در کجاها مشکل دارد و چه معضلاتی به وجود آمده و چرا. این، کتاب سرنخ¬هاست.

بنیانیان دربارة پدید آمدن این کتاب می¬گوید: «چون این خلأ را حس می¬کردم، ‌خودم راه افتادم در استان¬ها در قالب طرح رویش، گفتم جلسة اول را خودم می¬خواهم تدریس کنم. در این کلاس¬ها به جای حرف¬های کلّی زدن، شروع کردم تجربیاتی را که طی سال¬ها و در موقعیت¬های گوناگون به دست آورده و در ذهن داشتم، بیان کنم. گفتم این ارزشی که در فرهنگ ما هست و بر آن تأکید می¬کنیم، مصداقش را من به این صورت دیده¬ام. شما این¬ها را پردازش کنید برای مثلاً یک فیلم کوتاه یا یک داستان. بعد از آنکه ما این دوره را در استان¬ها تمام کردیم و این بحث¬ها مطرح شد، ‌دوستان گفتند از این کلاس¬ها خیلی استقبال شده و خوب است محتوای آن¬ها تبدیل به کتاب شود. که شد این کتاب.»

کتاب ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی در شش بخش تنظیم شده است. بعد از مقدمه، اولین بخش به هنر و هنرمند اختصاص دارد و موضوعاتی همچون نسبت فرهنگ با هنر، تأثیر هنرمند در فرهنگ جامعه، اصالت هنرمند در هنر سفارشی، درمانگری آثار هنری، مسئلة الگو برای ایده-پردازی، آفات جشنواره¬ها، توسعه معنویت در هنرمندان و ضرورت علم در عرصة هنر، و... را مطرح می¬کند. اغلب این موضوعات، مباحث دامنه¬داری هستند که دغدغة ذهنی دست¬اندرکاران هنر و تولید آثار و محصولات هنری¬اند و متأسفانه به آن¬ها کمتر پرداخته می¬شود در حالی که موضوعاتی اساسی به شمار می¬روند.

در بخش بعدی کتاب، با عنوان «جایگاه هنرمندان در پیشبرد و توسعة کشور»، با این توضیح که نقش هنرمند، تنها تولید آثاری برای پُر کردن اوقات فراغت نیست، این موضوعات مطرح شده¬اند: نقش فرهنگ در پیشرفت و توسعة کشور، شناخت ارزش¬های اصیل، افزایش نقش هنرمندان در توسعة کشور، فعالیت¬های مخرّب ناشناخته.

در بخش سوم کتاب که دربارة نقش هنر و هنرمند در اصلاح فرهنگ عمومی است، نویسنده موضوعاتی همچون تقویت انگیزة کاری در افراد از طریق محصولات هنری و به ویژه فیلم کوتاه، استفاده از ذخایر فرهنگی در تولید فیلم کوتاه، نشان دادن فاصله بین باورها و رفتارها به قصد اصلاح دیدگاه¬ها و تبیین نتایج گناه، و ضرورت توجه داشتن به منافع کوتاه¬مدّت در کنار منافع بلندمدّت را پیش می¬کشد. در این بخش به این موضوع مهم اشاره شده که تحولات فرهنگی، در هیچ کجای دنیا مانند ایران اهمیت ندارد زیرا نظام سیاسی ایران منوط به پشتیبانی اکثریت مردم است و این مردم وقتی از نظام حمایت می¬کنند که آن را واجد گرایش دینی و مذهبی همه¬جانبه ببینند و نیز اینکه اهداف آرمانی جامعه، فرهنگی است. ضمن آنکه انقلاب اسلامی، اساساً انقلابی فرهنگی بوده و موفقیت¬های نظام نیز به واسطة انگیزه¬های دینی و فرهنگی جامعه و نخبگان به دست آمده است.

اما از دیدگاه نویسنده از این امکان درست استفاده نشده، به چند علّت: «یکی عدم درک درست و کامل بخشی از مسئولین از مقولة فرهنگ است و دیگر، دامن زدن هر چه بیشتر به نیازهای مادّی در جامعه و سوم، استفاده از درآمد نفت و غافل ماندن از امکانات و داشته¬های غنی فرهنگی و هنری، و در نهایت، ضعف مزمن دستگاه¬های متولّی امر فرهنگ.»

«رسالت هنر در حفظ و انتقال سنّت¬های اصیل فرهنگی» عنوان بخش چهارم این کتاب است که به رسالت هنرمند در این زمینه توجه می¬کند و ایده¬هایی را برای استفاده در تولید محصولات هنری پیشنهاد می¬نماید.

در بخش پنجم، نقش هنر در حل مسائل فرهنگ تخصصی ـ در اینجا منظور آموزش و پرورش است ـ مطرح می¬شود و نویسنده که مدّت زیادی را در آموزش و پرورش مسئولیت داشته، با تأکید بر اهمیت بنیادین نظام تعلیم و تربیت، ایده¬های مختلفی در این زمینه به مخاطب ارائه می-نماید.

در بخش پایانی هم نویسنده به نقشی که آثار هنری در پیشرفت اقتصادی کشور می¬توانند ایفا نمایند، می¬پردازد. این نقش از طریق فرهنگ¬سازی در حوزة فرهنگ تخصصی اقتصاد صورت       می¬گیرد.

کتاب ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی، چنان که اشاره شد، کتابِ سرنخ¬هاست و از این زاویه اگر مورد توجه و مداقه قرار گیرد، در بارور شدن ذهن خلاق هنرمندان جوان بسیار مؤثر خواهد بود. در جهان امروز که هر گروه و جریانی مترصد نفوذ و تسلّط بر ذهن نخبگان و بخصوص هنرمندان است، وظیفة دستگاه¬های فرهنگی و همة دلسوزان فرهنگ دینی و ایرانی است که هوشیاری لازم را به جوانان هنرمند بدهند تا در شناخت راه از بیراه و بازگشت به خویشتن و شناخت هویت اصیل خود، توانمند شوند. این نظر نویسندة کتاب که باید از کلّی¬گویی دست برداریم و مصادیق و نمونه¬های ملموس و امروزی را بیان کنیم، دقیق و درست است. به قول او، «یک جوان باید بفهمد که دینداری معنی¬اش کجاست؟ وقتی ماجرای حر را برای او می¬گویید، جوان تحت تأثیر قرار می¬گیرد از آن آزادگی و شجاعت، اما نمی¬داند که امروز چگونه می¬توان حرّ بود. می¬توان حرّ بودن در جهان امروز را چنین برایش تبیین کرد که همان وقت که سال سوم دانشگاه صنعتی شریف هستی، و از آمریکا برایت دعوت¬نامه می¬فرستند که به جای اینکه انقلاب اسلامی و ملّت خودت را یاری کنی، بیا با ما باش، اگر نه گفتی، حُرّ هستی. به همین سادگی!»

یکی از بهترین فیلم¬های جشنوار? رویش امسال، فیلمی بود دربارة الگوی صحیح مصرف. آن فیلم بر اساس یکی از ایده¬های این کتاب ساخته شده بود:

«یک ایدة ساده¬ای بود. در کوچه پس کوچه¬های جنوب شهر، بچّه¬ها در کوچه فوتبال بازی می¬کنند،‌ آن وسط هم فاضلاب که از خانه¬ها وارد کوچه می¬شود. از پشت پنجره هم یکی به این¬ها دشنام و ناسزا می¬دهد که بروید خانه¬هایتان، بعد از ظهر است، می¬خواهیم بخوابیم. چند قدم آن طرف¬تر، یک دبیرستان است که درِ آن قفل خورده. زمین والیبال و بسکتبال هم دارد. کسی به این فکر نمی-کند که درِ آن دبیرستان را باز کند تا این بچّه¬ها بروند آنجا بازی کنند. فیلم کوتاهی که بر این اساس ساخته شده، ماجرایش در کردستان می¬گذرد. آخرش یک دیوانه می¬آید توپ را بر می¬دارد و می¬زند به هوا و توپ درست می¬افتد در حیاط مدرسه! بچه¬ها دنبال توپ که می¬روند می¬بینند حیاط مدرسه، زمین بازی است و همان جا بازی می¬کنند.»

کتاب ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی یک کتاب کلاسیک نیست اما توانسته است با مخاطبان خود ارتباط خوب و نسبتاً عمیقی برقرار کند و آثار این ارتباط به مرور در محصولات فرهنگی و هنری تولیدشده توسط هنرمندان جوان آشکار خواهد شد؛ مثل همین نمونة بالا. شاید یکی از علل موفقیت این کتاب، همین غیرکلاسیک بودن آن باشد زیرا با روحیة جوانان سازگاری بیشتری دارد. اما باید گفت که خود فکر «ایده¬پردازی برای فرهنگ¬سازی» یک ایدة نو بوده است و احتمالاً با در نظر داشتن این موضوع که امروز بیش از هر چیز، به «چریک فرهنگی» احتیاج داریم تا با کمترین هزینه و نیرو، بیشترین تأثیر و نتیجه حاصل شود.

 

 

منبع:

سینما فردا

حسن بنیانیان

روزنامه رسالت، شماره 6690 به تاریخ 8/2/88، صفحه 5 (فرهنگی)