تنوع قومی و تمامیت ارضی ایران: سازگاری داخلی و مخاطرات منطقه ای (قسمت دوم)

تهیه کننده: سما حمزه لوی و اعظم السادات ساجدی

دانلود PDF

کردها: 

کردها که سومین گروه از ملت ایران به شمار می آیند، در غرب کشور، در استانهای کردستان، جنوب آذربایجان غربی و بخش هایی از منطقه کرد نشین، مشتمل بر نواحی شمالی عراق، جنوب شرقی ترکیه و شمال شرقی سوریه است. دسته جاتی از کردها در شمال خراسان و گروهی نیز در کشور ارمنستان به صورت اقلیت قومی به سر می برند. 

عقیده عمومی این است که کردها از اقوام ایرانی و نژاد هند و اروپایی اند که از حدود 4000 سال پیش در منطقه کردستان استقرار یافته اند. این قوم دسته ای از اقوام آریایی هستند که ابتدا در اطراف دریاچه وان، منطقه قفقاز و رود دجله پراکنده بودند و بتدریج که انسجام قومی و قضایی پیدا کردند، در منطقه کردستان کنونی مستقر شدند.

از حیث مذهبی کردها به دو گروه سنی شافعی و شیعه تقسیم می شوند کردهای کردستان اغلب اهل سنت و شافعی مذهبند. گروهی اقلیت نیز به مذاهب دیگر اهل سنت منسوبند. کردهای منطقه کرمانشاهان و ایلام عمدتا شیعه اند و در کنار آنها مسلکهای دیگری چون اهل حق و علی اللهی نیز وجود دارد.


در مجموع اگر چه کردها در ریشه های نژادی، زبانی ، تاریخی و برخی خصلت های فرهنگی با بخش مرکزی ایران دارای مشترکات هستند اما از جهات مذهبی، قومی و زبان محاوره با بخش مرکزی ایران تفاوت دارند و در عوض با نواحی کرد نشین خارجه از مرزها همگونی دارند.

فضای جغرافیایی کرد نشین در غرب آسیا که بین قلمروهای فرهنگی آذری و ترک در شمال، عرب در جنوب و فارس در شرق قرار گرفته است به گونه ای است که کردها را از هر سه قلمرو پیرامونی متمایز ساخته است.

کنش سیاسی و آرمانگرایی کردها، جمعیت ناآرام و در تکاپو برای یافتن هویت مستقل فرهنگی و سیاسی را به تصویر می کشد که همه پاره های فضایی آن، برای کسب خود مختاری در طول قرن اخیر تلاش مستمر را داشته اند. ایده تاسیس کردستان بزرگ که امروزه از سوی ناسیونالیستهای کرد مطرح می شود اولین بار توسط شیخ عبیدالله غازی از شیوخ کرد در سال 1880 میلادی و در گیرودار رقابتهای دولتهای ایران و عثمانی مطرح گردید.

بعدها همزمان با جمهوری خود مختار پیشه وری در آذربایجان جنبش حزب دومکرات کردستان به رهبری قاضی محمد جمهوری خود مختار کردستان را در مهاباد تاسیس کرد که با تحولات سیاسی کشور شوروی و پیشروی نیروهای دولت مرکزی در 17 دسامبر 1946 بساط جمهوری مهاباد برچیده شد.

بعد از انقلاب اسلامی ایران تحرکات سیاسی احزاب چپ گرای کردستان اوج گرفت و با حمایت کشورهای بیگانه کردستان ایران به منطقه ای بحران تبدیل شد که با تدابیر سیاسی، امنیت و نظامی و انتظامی دولت بحران مدیریت گردید.

در ترکیه حزب کارگران کردستان (پ . ک .ک) به رهبری «عبدالله اوجالان» جنبش خود مختاری طلبی را رهبری می کرد. این حزب که در دوران اوج فعالیت 1984 تا 1999 قریب به 15 هزار چریک داشت اهداف حرکتهای ناسیونالیستی قوم کرد در ترکیه را بصورت مسلحانه پیگیری می نمود. با دستگیری عبدالله اوجالان موقتاَ این تحرکات نیز فروکش نمود ولی هواداران (پ،ک،ک) در شمال عراق منتظر فرامین رهبر زندانی خود در یکی از جزایر دریای مرمره هستند. برخی از تحلیلگران معتقدند اگر چه (پ،ک،ک) استقلال کردستان را هدف نهایی خود قرار داده بود اما تنها 10 درصد مردم کردستان تا پایان راه آماده همراهی یا این حزب بودند و برخی دیگر به اهدافی چون احقاق حقوق فرهنگی، رعایت احترام، آزادی، در آمد بیشتر و کار و خدمات درمانی و آموزشی و غیره می اندیشیدند.

کردهای شمال عراق نیز که سالیان درازی با حکومت صدام در تعارض و مبارزه بودند از سال (1990) همزمان با جنگ کویت و متعاقب حضور نیروهای ائتلاف خارجی در شمال و جنوب عراق فرصتی مناسب برای در اختیار گرفتن امور سیاسی و اجتماعی منطقه کردستان یافتند و با حمله آمریکا به عراق تقریباَ بصورت فدرال در قالب دولت عراق به بازسازی حکومت خود پرداختند.

مطالبات ناسیونالیستی کردها در برابر دولتهای ملی اگر چه در حد کسب خود مختاری مطرح می گردد ولی در سطح منطقه ای نخبگان این قوم طالب استقلال، وحدت و تاسیس دولت مستقل کردستان هستند.

شاید ظهور دولتی مستقل و کردی برای برخی کشورها که در پی تجزیه کشورهای بزرگ و یکپارچه در خاورمیانه اند چندان نامطلوب نباشد. اسرائیل علاقه مند است که نفت کرکوک از طریق شمال عراق و اردن به بندر حیفا منتقل شود و آمریکا نیز با انتشار نقشه خاورمیانه جدید علاقمندی خود را نسبت به تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی به دولتهای قومی و تغییر آرایش سیاسی منطقه خاورمیانه در چارچوب اهداف و منافع خود را ابراز داشته است.

عربها:

عربهای ایران در بخش مرکزی و جنوب غربی استان خوزستان استقرار دارند. مردم این منطقه عمدتاَ شیعه مذهبند و از حیث مذهب با بخش مرکزی ایران همگونی دارند.

اعراب خوزستان نیز همچون آذریها خود را وابسته به هویت ملی ایرانی می دانند و نیروهای همگرایی در آن بر کششهای واگرایانه برتری دارد. گرچه جالشهای قومی همچون قیام شیخ خزعلی در1920-1925 میلادی همزمان با پایان جنگ جهانی اول و جنبش خلق عرب در سال 1979 به داعیه خودمختاری یا جدایی طلبی متاثر از تحریکات خارجی شکل گرفته اما این تحرکات نیز در برابر کنش نیروهای مرکز گرای توفیقی در بر نداشته اند.

مناطق عربی خوزستان بعلت همجواری با عراق و ارتباط مستقیم با خلیج فارس و برخوداری از منابع عظیم نفت و گاز از اهمیت اقتصادی و سیاسی ویژه ای برخودار است. تحولات عراق بعد از حمله آمریکا نیز نشان داده که اعراب تمایلات دینی و مذهبی اقوام عرب استانهای جنوبی عراق و اقبال آنان از سیاستهای اصول نظام جمهوری اسلامی نقش و کارکردهای جدیدی به حرکت اعراب ایران می بخشد و تعاملات اقتصادی و فرهنگی می تواند زمینه را برای توسعه نقش منطقه ای ایران در عراق فراهم سازد.

منابع انرژی موجود در خوزستان این منطقه را برای کشورهای سلطه مهم جلوه داده و موجه مخاطراتی است که ممکن از در قالب تهدیدات قومی ظهور یابد و از سوی دیگر همین مزیتها بعلاوه تاثیر الهام بخش جمهوری اسلامی و قومی اعراب خوزستان با اعراب جنوب عراق و کشورهای حاشیه خلیج بمثابه فرصتی است که ایران اسلامی را در موقعیتی بهتر قرار می دهد.

بلوچها:

قوم بلوچه در ناحیه ای مشتمل بر جنوب شرقی ایران جنوب غربی افغانستان و شرق پاکستان استقرار دارند. بلوچستان ایران، منطقه ای دور افتاده ای از کشور است که با ایالت بلوچستان در جمهوری فدرال پاکستان و ناحیه بلوچه نشین افغانستان پیوند فضایی و جغرافیایی دارد.

از نظر مذهبی اقلیت بلوچه ایران، اهل سنت هستند و از این جهت با بلوچها و قلمرو اهل سنت پاکستان و شبه قاره مجانست دارد و با بخش مرکزی ایران متفاوتند.

بلوچستان ایران و پاکستان در سه متغیر مذهب، زبان و قومیت با یکدیگر تجانس دارند.

موقعیت جغرافیایی بلوچستان و دوری از مرکز و فضای کویری عاری از حیات فعال و قرار گرفتن فضای گسترده و مثلثی شکل کویرها داخلی ایران میان بلوچستان و بخش مرکزی باعث شده که این منطقه از موقعیتی کاملاَ حاشیه ای برخودار گردد. به گونه ای که بلوچستان، سرزمین فقر، عقب ماندگی، اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، گرما و کم آبی شناخته می شود.

ترکمنها:

ترکمنهای ایران در بخش شمالی استان گلستان و ناحیه ای کوچک از شمال غربی خراسان، یعنی شهرهای گنبد، بندر ترکمن، مراوه تپه و جرگلان بجنورد استقرار دارند. قلمرو قوم ترکمن از این منطقه واقع درشرق دریای مازندران آغاز شده به سمت آسیای مرکزی گسترش و امتداد پیدا می کند. نواحی ترکمن نشین آسیای مرکزی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در قالب دولت مستقل ترکمنستان، هویت ملی جدیدی یافت و قوم ترکمن صاحب دولت ملی خاص شد.

ترکمنها که نسبت به دیگر اقوام حاشیه ای ایرانی، قلمرو فضایی محدودتری دارند همانند اقوام کرد و بلوچ در سه خصیصه و متغیر زبان، قومیت و مذهب از بخش مرکزی ایران متمایزند و بالعکس با کشور ترکمنستان دراین سه ویژگی اشتراک و تجانس دارند.

از لحاظ قومی، ترکمن ها خود را از نیای مشترک «آغوز » می دانند و احتمالا یکی از مبانی همگرایی میان ترکمنستان و ترکیه در روابط خارجی، همین انگاره مشترک نژادی – قومی است. ترکمنها خود به گروههای مختلفی (یموت ، گوگلان و غیره ) تقسیم می شوند.

طی قرار داد « آخال» که درسال 1881 م میان ایران و روس منعقد شد منطقه آسیای مرکزی به روس ها واگذار شد و مرزهای شمال شرقی کشور در حدود کنونی تعیین و تثبیت شد و بدینصورت انقسام فضایی، بین قبایل و عشایر ترکمن جدایی انداخت این امر زمینه را برای اعتراضات و تحرکات سیاسی و نظامی ترکمن ها بر علیه دولت فراهم ساخت. اولین اقدام نظامی ترکمن ها در سال 1342ه.ق ، 1301 ه.ش علیه دولت شکل گرفت و بعد سرکوب شد.

پس ازانقلاب اسلامی نیز تحت تأثیرالقائات قدرتهای سیاسی فرامنطقه ای جنبش سیاسی «خلق ترکمن» در سالهای 1979 -1980 شکل گرفت. این جنبش نیز که تقاضای خود مختاری نداشت و تنها بر اصلاحات ارضی و کسب برخی خود گردانیها و اعاده حقوق از دست رفته تأکید داشت با رهبری گروههای چپ به خشونت مسلحانه تبدیل و پس از مدت کوتاهی با دخالت دولت مرکزی پایان پذیرفت.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکل گیری دولت مستقل ترکمنستان منافع مشترک ایران و ترکمنستان ایجاب می کرد که دو کشور روابط مسالمت آمیز مبتنی برمصالح طرفین را اتخاذ نمایند. این حسن روابط بر افت پتانسیل نارضایتی در بین ترکمن ها منجر گردید.

بنظر میرسد چنانچه مناسبات کنونی پایدار بماند تاثیرات مثبتی بر نگرش اقلیت ترکمن های ایران به دولت و بخش مرکزی خواهد داشت؛ مشروط بر این که همزمان زمینه همکاری و مشارکت جامعه ترکمن در امور ملی و منطقه ای فراهم گردد و شرایط افتصادی، اجتماعی و جغرافیایی آنها نسبت به ترکمنستان برتری داشته و اقلیت ترکمن احساس پیوند بیشتری نسبت به بدنه ملت ایران داشته باشد. (حافظ نیا، 1381)

نتیجه گیری:

تنوع قومی چالشهایی را برای کشور بهمراه داردکه برخی در قالب تهدید و برخی دیگر به شکل فرصت ظهور و بروز می یابند. بدیهی است مدیریت عالی نظام می بایست به هر دو وجه این چالشها استراتژی متناسبی طراحی و اتخاذ نماید. برای تک تک تهدیدات محتمل برنامه های پیشگیرانه و کنترلی طراحی نماید و برای توسعه فرصتهای ناشی از تنوع قومی نیز تدابیر و سیاست های لازم را تدوین نماید.

موضوع بسیار مهم مورد تأکید در این نوشتار معطوف به توسعه نقش منطقه ای نظام اسلامی از ره آورد تلقی فرصتی است که زبانه های فرامرزی اقوام ایرانی پدید می آورند.

لذا اگر بخش عمده ای از برنامه ریزیهای مدیریت کشور به مدیریت مخاطرات حاصل از تحولات قومی آنسوی مرزها و تأثیرآن بر اقوام داخلی توجه داشته است. شایسته است تأثیرات سیاستهای ملی بر اقوام داخلی را در تعامل با زبانه های مشابه در انسوی مرز بدقت بررسی و با اتکاء به این امر فضای تأثیر گذاری سیاستهای نظام در مقیاس منطقه ای مورد توجه واقع شود.

امری که با حسن تدبیر مدیران عالی کشور دور از دسترس نبوده و نخواهد بود.

منابع و مأخذ:      

1- دژم خوی،صادق، «گرایش های قومی در تبریز» اداره کل ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی،1380

2- رمضان زاده،عبدالله، «توسعه وچالشهای قومی» مجموعه مقالات همایش توسعه و امنیّت عمومی، وزارت کشور ،1376

3- یوسفی زاده،محمد علی، «طبقه بندی فرهنگی اقوام ایرانی» سلسله سخنرانیهای گروه مطالعات قومی و ملّی، نشست اول ودوم، مرکز پژوهشهای بنیادی،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1374

4- حافظ نیا،محمد رضا، «جغرافیای سیاسی ایران» سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)،1381

5- عسگری،محمود، «قومیّت های ایران و سیاستهای آمریکا» ماهنامه اطلاعات راهبردی، مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی، سال سوم شماره 32 ،1384

6- اتابکی،تورج، «تنوع قومی و تمامیت ارضی ایران، سازگاری داخلی و مخاطرات منطقه ای» فصلنامه فرهنگی و اجتماعی گفتگو شماره 43مهرماه 1384

7- احمدی،حمید، «قومیت و قوم گرایی در ایران افسانه و واقعیت» نشر نی چاپ پنجم،1384


منبع