ارائه کنندگان: ابرهیمی- جعفری- عبدالمجیدی

 نقش وسایل نوین ارتباط جمعی در توسعه فرهنگی

دانلود pdf


     در نظام نوین جهانی ما در عصر رسانه ها زندگی می کنیم، عصری که در آن رسانه های گروهی جزو جدایی ناپذیر زندگی ما هستند. رسانه ها با اتخاذ سیاست های متفاوت ارتباطی توسعه فرهنگی کشورها را تسهیل و تسریع می کنند. کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات بی شک در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری انکارناپذیر است. از آغاز شکل گیری و توسعه وسایل جدید ارتباط جمعی مساله آثار اجتماعی فرهنگی جمعی به طور جدی جزئی از دل مشغولی های انسان معاصر بوده است. آیا این فرهنگ می تواند سطح کیفی زندگانی انسان را افزایش دهد یا نه؟ و در به مخاطره افتادن هویت انسان که با رشد شتابان تکنولوژی و رفاه مادی صورت بندی های تازه یافته است، چه نقشی می خواهد و یا می تواند ایفا کند؟ پاسخ به این دو سئوال طبیعتاً پیوستاری از بدبینی مطلق تا خوش بینی مطلق را نسبت به رسانه ها به وجود می آورد. برخی صاحب نظران، رسانه ها را در این بحران سرچشمه درد می دانند و برخی آغازگر درمان، اما اگر از این افراط و تفریط بگذریم، وسایل ارتباط جمعی را جزئی از صورت مساله فرهنگی انسان و جامعه کنونی خواهیم دانست.


     ما در عصری زندگی می کنیم که تغییر و تحول به صورت یک امر عادی تلقی می شود و مشاهده می کنیم که دنیا به سمت و سوی «دهکده جهانی مک لوهان» و درهم ریختن
نظام ها و سازمانهای ملی و در عین حال جوانه زدن چالش ها و بحران های جدید در عرصه های سیاست، فرهنگ، اقتصاد، امنیت و ... است.

     به عقیده مک لوهان رسانه های گروهی فاصله های مکانی را از بین می برد و مانند یک روستا همه مردم از واقعه ای که در گوشه ای از جهان رخ می دهد مطلع می شوند. این پیشگویی که امروزه جامه عمل پوشیده همان عاملی است که تمام مردم جهان را همزمان درگیر مسایلی چون 11 سپتامبر می کند و یا از اتفاقات لحظه به لحظه حمله به عراق، افغانستان، غزه و ... آنها را باخبر می سازد و یک حس مشترک جهانی را پدید می آورد. از این رو شناخت رابطه میزان و حدود ارتباط وسایل ارتباط جمعی با حوادث و تحولات جهانی امر لازم و ضروری پنداشته می شود و به این خاطر دانشمندان بسیاری در این رابطه تحقیقات و بررسی های قابل توجهی را انجام داده اند.

رسانه های ارتباط جمعی اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون، تئاتر، سینما، اینترنت، شبکه های ماهواره ای، تلفن، مجلات ونشریات و ... دردنیا مشغول فعالیت و جلب مخاطب می باشند.

تفاوت گوناگون رسانه های ارتباط جمعی بر فرهنگ، موضوع مباحث گسترده ای است که در حال حاضر در اغلب کشورهای صنعتی جهان جریان دارد با این همه، نقش و جایگاه
رسانه های فرهنگی، آن چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نمی گیرد البته بی اعتنایی به رسانه های فرهنگی و نادیده گرفتن جایگاه مهم آنها نه تازگی دارد و نه مختص به دنیای رسانه ها در ایران است. امروزه در عصر انفجار اطلاعات دیگر این حقیقت به خوبی اثبات شده است که از نظر کارکردهای آموزشی، رسانه ها سهم و نقش قابل ملاحظه ای در انتقال میراث فرهنگی و فکری بشری در میان ملل و انسانها دارند.

نقش رسانه های گروهی در توسعه فرهنگی

      ارتباط، واژه ای است عربی به معنی پیوند دادن، پیوستگی و رابطه همان فن انتقال اطلاعات، افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر، انجمن بین المللی تحقیقات ارتباط جمعی، منظور از ارتباط را روزنامه، نشریات، مجلات، کتاب، رادیو، تلویزیون و سایر وسایل ارتباطی همانند تلگراف و کابل های زیردریایی می داند.

در این زمینه باید به این نکته اشاره کرد که یکی از راه های گسترش توسعه فرهنگی در جوامع، شناخت میراث فرهنگی و ارزش های بومی و محلی آن جامعه است، رسانه های گروهی ازجمله لوزام این شناخت می باشند به طوری که می توان گفت رسانه ها با ایجاد ارتباط و انتقال اطلاعات نقش تعیین کننده ای در سرنوشت توسعه همه جانبه کشورها بر عهده دارند.

نگاهی به تحولات تاریخی رسانه ها در آستانه قرن 21، نشانگر آن است که تفکر انسان تا چه حد به ابزارهای ارتباطی، از زبان به عنوان نخستین وسیله ارتباطی گرفته تا ابزارهای پیچیده انتقال اطلاعات همچون مطبوعات چاپی و الکترونیک، رادیو و تلویزیون، رسانه های جدید الکترونیکی (تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی جدید ماهواره ها، اینترنت، چند رسانه ای ها، بزرگراه های اطلاعاتی و شبکه های تعاملی) مدیون است. اگر این ابزارهای ارتباطی وجود نداشت تفکر هم وجود نداشت.

     دانیل لرنر جامعه شناس امریکایی و از پیروان این رویکرد به نقش رسانه ها در تغییر ارزش های سنتی در جوامع و جایگزین شدن ارزش های مدرن اشاره کرده است. وی در کتاب «گذر از جامعه سنتی، نوسازی خاورمیانه» معتقد است که رسانه می تواند به فروپاشی سنت گرایی – که معضلی برای نوسازی محسوب می شود – کمک کند. این کار با بالا رفتن انتظارت و توقعات، بازشدن افق ها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و خواهان جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده عملی می شود.

     لرنر بر این باور است که ورود به جامعه مدرن و جدید مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران کسب منابع توسعه و گسترش روش ها و ارزش های نوین در زمینه هایی چون تغدیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه ها مناسب ترین وموثرترین ابزار تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند.

مرتن و لازارسفلد به عنوان پیشگامان تحقیق در وسایل ارتباط جمعی و آثار و کارکردهای آنان، بر این اعتقادند که وسایل ارتباط جمعی دارای نقش هایی چند به این قرار هستند: وظیفه اخلاقی (حمایت از هنجارهای اجتماعی)، امکان اعطاء پایگاه اجتماعی(این وسایل با دادن معروفیت به اشخاص و گروه ها به آشکار کردن یا ارتقاء پایگاه های آنان می پردازند) و همچنین برخی وظایف نامطلوب (نظیر تخدیر اجتماع یا ایجاد نوعی مشارکت خیالی در واقعیت و در عین حال با جانشینی بر عمل و فعالیت اجتماعی).

جان لنت پژوهشگر و استاد برجسته آمریکایی که با دید انتقادی به تکنولوژی های جدید ارتباطی می نگرد، با طرح این سوال که آیا تکنولوژی های جدید ارتباطی منجر به استقلال بیشتر
می شوند و به روند دموکراتیزه شدن کشورها کمک می کنند؟ می گوید: بدیهی است آنهایی که این تکنولوژی ها را ندارند به آن چند کشوری که دارند، وابسته تر و دولت ها قادر به افزایش اعمال قدرت روی مردم خواهند شد.

     به عقیده کارشناسان حوزه مسایل رسانه، بحث ارتباطات در جوامع انسانی دارای پیامدهای مختلفی است که از چند منظر می توان آن را مورد کنکاش قرارداد. رشد و گسترش آگاهی های سیاسی، ایجاد تحولات سیاسی در سطح گسترده، رشد افکار عمومی، توسعه سیاسی، کمک به ایجاد تشکل های مردمی، کمک به ایجاد یکپارچگی سیاست و حرکت به سوی قانومند شدن جوامع را از جمله پیامدهای سیاسی ارتباطات اعلام می کنند. همچنین حرکت به سوی جهانی واحد و یکپارچگی فرهنگی اجتماعی، کمک به تشکیل نهادهای مختلف اجتماعی و ایفای نقش در تغییرات فرهنگی قدرتمندتر، گسترش شهرنشینی و رشد جامعه مدنی، کانالیزه کردن سلایق افراد در مسیر مورد نظر در جهت اهداف اقتصادی معیشتی به اقتصاد بازار در واحد جامعه یعنی خانوار، شکل دادن به افکار عمومی متناسب با مقتضیات امنیتی، سیاسی و اقتصادی و ایجاد یک هویت عمیق و ریشه دار جمعی، ایجاد حس مسئولیت و حساسیت در قبال مصالح عمومی را از دیگر پیامدهای سیاسی ارتباطات می باشند، از دیگر پیامدهای آن است.

شواهد زیادی برای این مدعا وجود دارد که رسانه ها کارکردهای متفاوتی همانند انتقال ارزش ها و میراث فرهنگی را برعهده دارند اما از نظر صاحب نظران، این ابزارها تنها بخشی از میراث گرانبهای نسل پیش را منتقل می کند و بیشتر خواهان و مروج نوآوری هستند. از آنجا که رسانه در جامعه در دست عده ای خاص قرار دارد که سعی می کنند ارزش ها و هنجار مورد پسند خود را تروزیج کنند که ممکن است با فرهنگ سنتی، نگرش ها و باورهای عموم مردم در تضاد باشد و نوعی شکاف نسلی به وجود آورد، در هر حال به نظر می رسد، رسانه ها موجد تغییر در الگوهای سنتی جوامع هستند و با تشویق ارزش ها و هنجارهای جدید الگوهای نسل پیش را به چالش
می کشند.

    بر اثر مساله فراملی شدن رسانه ها و دسترسی به فرهنگ های مختلف محلی و جهانی از طریق رسانه ها و به ویژه اطلاع از جدیدترین الگوها و شیوه های رفتاری و ظاهر و ترویج گسترده نمادهای فرهنگی بیگانه (به ویژه فرهنگ غربی) فرهنگ و ارزش های سنتی جوامعی مانند ایران دچار دگرگونی های فراوانی شده است که نمود آن در جامعه و خانواده قابل مشاهده است. همین امر مساله شکاف نسلی را دچار مشکل کرده است. رسانه ها با وابسته کردن نسل جدید از نظر اطلاعات و دانش و سرگرمی سعی در دیکته کردن ارزش ها و هنجارهای متضاد و مغایر با فرهنگ غالب دارند، به طوری که به جرأت می توان گفت که نسل فعلی بیشتر برداشت های فکری و ظاهری خود را از رسانه ها می گیرد.

ویژگی های کارکرد رسانه های نوین در مدیریت فرهنگی  

     مطالعات ارتباطی، یکی از شاخه های جوان علوم اجتماعی معاصر جهان به شمار می رود. این مطالعات پس از پایان جنگ جهانی دوم رو به رشد گذاشته و هنوز شالوده های نظری و ابزارهای روش شناسی خاص خود را نیافته است. تعریف و طبقه بندی دقیق نقش های اجتماعی ارتباطات، برای نخستین بار از سوی هارولد لاسول محقق معروف آمریکایی در مقاله ای که در سال 1948 در این باره نوشت، صورت گرفت. او در این مقاله، سه نقش اساسی نظارت بر محیط ایجاد و توسعه همبستگی های اجتماعی و انتقال میراث فرهنگی برای وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفت.

اهمیت و ضرورت توجه رسانه ها به مسایل فرهنگی

      استفاده و به کارگیری تکنولوژی های نوین ارتباطی را که از جاذبه و فراگیری خاصی برخوردارند، نمی توان به عنوان یک زمینه فکری مستقل مورد ارزیابی قرار داد. در همه مکاتب فکری و نظری ارتباطات و توسعه، بحث چگونگی انتخاب و استفاده از تکنولوژی ها نیز خود به خود مطرح می شود، ولی با توجه به تاثیر، گیرایی و پوشش جهانی این تکنولوژی ها، ابعاد و دیدگاههای تازه ای در این زمینه مطرح است. برخی استفاده از این تکنولوژی ها را ضروری، اجتناب ناپذیر و عامل توسعه و بسط دموکراسی می دانند عده ای دیگر که شمار آنها در کشورهای در حال توسعه رو به فزونی است، تکنولوژی های جدید ارتباطی را از موثرترین ابزارهای نفوذ و سلطه غرب در کشورهای پیرامون می دانند و به طورکلی هرگونه تاثیر آنها در فرآیند دموکراتیزه کردن جوامع، توسعه و توزیع عادلانه تر اطلاعات را انکار می کنند. در کنار این دو دیدگاه که یکی از موضع شیفتگی و دیگری از زاویه نفی با تکنولوژی های ارتباطی برخورد
می کند، دیدگاه سوم معقتد به برخورد فعال و انتخاب خلاق با این پدیده شگرف اواخر قرن بیستم است.

     جهان امروز در معرض دگرگونی، تغییر و تحولات فزاینده ای قراردارد به خصوص حرکت به سمت و سوی دهکده واحد در حال تحول است و در این میان رسانه ها بر روند این تحولات، شتاب بیشتری بخشیده اند. یونسکو از اول دهه 70 به بعد در قالب برنامه های مطلوب پنج ساله یک سری از مفاهیم اساسی و وسایل و روش هایی که به لحاظ تشخیص نیازهای فرهنگی به کار می آیند وزمینه را برای آفرینش هنری وتامین مشارکت گسترده تر مردم در زندگی فرهنگی آماده می کنند، بیان کرده است. مثل: تبادل اطلاعات و تجارب، بررسی هایی در باب اقتصاد و فرهنگ، آمارهای فرهنگی، مدرسه، اشکال جدید هنری، اثرات فرهنگی، وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون)، مراکز فرهنگی، تربیت کارگزاران فرهنگی و ... رسانه ها سهم بسیار مهمی در توسعه فرهنگی هر جامعه بر عهده دارند که می توان به راهبردهای (کوتاه مدت و دراز مدت) آنان اشاره کرد. در کوتاه مدت می توان به افزایش سطح فرهنگ عمومی (از طریق برنامه های آموزشی و سرگرم کننده مانند مسابقات رادیو و تلویزیونی)، جلوگیری از نمایش فیلم های بدآموز سینمایی (خشونت، قتل، جنایت و سرقت) افزایش برنامه های هنری و فرهنگی با توجه به جنبه های آموزشی آنها، جلوگیری از پخش آگهی های بازرگانی و فیلم های مستند تبلیغاتی که از نظر فرهنگی مضر هستند، خودداری از به کار بردن اصطلاحات و واژه های بیگانه در رادیو تلویزیون، آموزش مردم به پیروی از اصول و موازین صحیح اجتماعی، گسترش تلویزیون آموزشی به شهرهای کوچک و روستاها، اتکاء بیشتر به آموزش غیررسمی و تشویق کودکان، نوجوانان و جوانان به مطالعه، از طریق رسانه ملی تاکید کرد.

موانع و راهکارها توسعه فرهنگی

      توسعه عبارت است از فرآیند بسیار پیچیده ای که طی آن جامعه از یک دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل می شود. این فرآیند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول می سازد. این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه، در نهایت جامعه ای نو به وجود می آورد که در آن تمامی ابعاد زندگی بشری به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول می شود.

در حوزه موانع توسعه فرهنگی در ایران باید اشاره کرد به اینکه:

1-    ایران جزء کشورهای چند فرهنگی است. وجود بیش از 11 قوم اصلی، بیش از چهار زبان، تکلم به بیش از 10 گویش و لهجه و حضور پر رنگ سنت ها و رسوم محلی در میان تعصبات دینی، قومی و قبیله ای خاص در اکثر مناطق کشور، در مجموع شرایط را برای پیاده نمودن برنامه های توسعه فرهنگی و ایجاد فهم مشترکی از یک دغدغه ملی مانند: ضرورت ارتقاء سطح توسعه یافتگی سخت می کند. جدا از اینکه تکثر فرهنگی، اقتضائات سیاسی و پیچیدگی مدیریت و کشورداری خاصی را به دولت های دارای چنین شرایطی تحمیل می کند . دفتر توسعه انسانی سازمان ملل راهکارها و تجربه های تدوین شده ای را برای آسان تر طی شدن فرآیند توسعه در اختیار جوامع قرار می دهد.

 2- فاصله فرهنگی از حد متعارف خود بیشتر است. در هر جامعه تعدد سلیقه، گوناگونی فکر و نظر و تفاوت های بینشی و نگرشی وجود دارد و اینک یک روند بسیار طبیعی است، اما آنچه در جامعه ما وضع را به یک مساله تبدیل ساخته، فاصله و تفاوت های بیش از حد و بسیاری موارد رودروی هم است.

3- ناهمزمانی ذهنی و فکری ما ایرانیان در شرایطی که تصورات عمومی در مختصات تاریخی به وقوع می پیوندد. دستیابی به توسعه و متفق نمودن مردم بر روی یک طرح یا برنامه ملی که به عزم همه نیاز دارد، سخت و دشوار است.

4- بخشی از ما ایرانیان در فرهنگ گذتشه به سر می بریم، بخشی در زمان حل و بخشی هم در آینده های دور سیر می کنیم. جالب این است که عموماً نه آنان که در گذشته دور به سر می برند، واقعا به شناخت در خوری از آن دست یافته اند، نه آنان که در زمان حال هستند تلاشی برای تحول در وضعیت خود می کنند و نه آنها که خود را در آینده های دور و دراز می بینند واقعاً آینده نگرند، یا به خیال پردازی افتاده اند و یا به توهم دچارند.

فرهنگ نه تنها دربردارنده هنر و ادبیات است، بلکه شیوه های زندگی، حقوق اساسی نوع بشر، نظام های ارزشی، سنت ها و باورها را نیز شامل می شود. به تعبیر دیگر، فرهنگ به فعلیت رساندن کلیه خلاقیت های بالقوه اجتماع یا جامعه است و رسانه جمعی، ابزاری است که می تواند استعدادهای بالقوه را شکل دهد و آن را درجهتی رهبری کند تا جامعه را به مطلوب هایش برساند. رسانه های نوین ارتباط جمعی از یک طرف منبعث از فرهنگ و از طرف دیگر، انتقال دهنده الگوها و معانی فرهنگی هستند. بنابراین، آموزش و پرورش سازوکار اصلی و طبیعی برای انتقال فرهنگ به حساب می آید.

«کلود لوی اشتراوس» مردم شناس فرانسوی می گوید: تمامی فرهنگ ها آمیزه ای از مبادلات و دادوستدها هستندیکی از عواملی که به نظر می رسد در پیشرفت موفق نقش داشته باشد، گشودگی فرهنگی در مقابل ایده های دیگر به همراه تمایل و قابلیت جذب و همسان سازی آنها در قالب فرهنگ خودی بوده است.

     در چنین شرایطی مسلماً نقش رسانه های ارتباطاتی نمایان تر می گردد. زیرا امروزه رویارویی های اجتماعی، بسیار گسترده و انبوه گشته و رسانه ها واسطه پرقدرت و موثر این رویارویی ها شده اند. به طوری که هم می توانند در برانگیختن و هم در گسترش تعامل افراد دخیل باشند. رسانه ها می توانند از ترویح ارزش ها و کنترل رفتارهای افراد تا انحراف و درگیری میان افراد، در جوامع کارکرد داشته باشند.

      بدین ترتیب می توان گفت، در طول تاریخ انسان همیشه تلاش کرده تا وسیله ای برای برقراری ارتباط در اختیار داشته باشد، هر چند که در دوره های اولیه این وسایل، قدرت زیادی برای حمل پیام و اطلاعات نداشته اند، ولی برای انسان آن روز مطلوب بوده است. این تکنولوژی های ابتدایی به تدریج گسترش یافتند تا جایی که در زمان حال با تکنولوژی های اطلاعاتی رو به رو هستیم که در حال متحول کردن نحوه زندگی و تفکر انسان معاصر هستند.

     قرن بیستم، قرن ارتباطات بوده و قرن بیست و یکم عصر اطلاعات است. پس ما در پایان قرن ارتباطات و آستانه عصر اطلاعات قرار گرفته ایم و شناخت شبکه های اطلاعاتی، ایجاد بانک های اطلاعاتی و جمع آوری اطلاعات ضروری است. به همین دلیل، هر چه دهکده جهانی پرجمعیت تر شود، دست اندرکاران ارتباطات ملی و منطقه ای بیشتر باید درصدد آن باشند که جهانی فکر کنند و محلی به اجرا بگذارند. در خاتمه باید متذکر شد که اساس توسعه ملی و محلی هر کشوری براساس فرهنگ آن جامعه شکل می گیرد، چرا که اگر فرهنگ جوهر برنامه توسعه ملی نباشد، نه می توان سخنی از توسعه ملی به میان آورد و نه اصولاً به توسعه ای درونی دست یافت. حال در عصر حاضر با کمک رسانه ها می توان این روند را تسریع و به آن سرعت بخشید.

 برگرفته از مجموعه مقالات توسعه فرهنگی

منبع:

 

 

نویسندگان : کاظم زاده موسی - کوهی کمال

نشریه نامه پژوهشی فرهنگی زمستان 1389 - شماره 44