مقایسه توسعه فرهنگی قبل و بعد از انقلاب

دانشجویان زهرا عطایی - نیلوفر توکلی - معصومه سادات موسوی

 

در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مقوله فرهنگ اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده و توجه جدی مسئولان و دست‌اندرکاران نظام جمهوری اسلامی را به خود جلب کرده است. تحت تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص ناشی از انقلاب و جنگ، تحولات و تغییرات گسترده‌ای در عرصه فرهنگ به وقوع پیوست. انقلاب اسلامی با آرما‌ن‌ها و اهداف فرهنگی خود به تأسیس نظامی منجر شد که باید برای تحقق آنها دست به نهادسازی و سازماندهی می‌زد. که این امر با تمام اهمیتی که داشت و با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت با فراز و نشیب‌های زیادی مواجه شد و در مجموع آن‌گونه که باید با هدف مشخصی دنبال نشد. سازمان‌ها و دستگاه‌های فرهنگی متعددی پس از انقلاب اسلامی تأسیس شد و اهداف متنوع و گسترده‌ای در سرلوحه برنامه‌های آنها قرار گرفت.

یکی از نتایج برجسته سیاست‌های فرهنگی، پس از انقلاب اسلامی، ایجاد روحیهخوباوری و هویت‌یابیفرهنگی است. با نگاهی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران روشن می‌شود کهاصول سیاست‌های فرهنگی نظام جمهوری اسلامی بر اساس مهم‌ترین هدف نظام یعنیرشد و تعالی انسان و روح تعهد، تدوین شده است. بر این اساس توجه به اصالتارزش‌های معنوی و فضایل اخلاقی در جامعه و عنایت به جایگاه والای تقوا،علم، جهاد و توجه به کرامت و فضیلت انسان‌ها به عنوان مهم‌ترین اصلسیاست‌های فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است.اصول سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی نیز بر اساس سه اصل اساسیپایه گذارای شده است:

1-  توجه به کرامت و جایگاه والای انسان و تلاش در جهترشد معنوی او.

2- توجه به معارف غنی اسلامی و ایمان و اعتقاد به ظرفیتبالای دین اسلام در تأمین سعادت مادی و معنوی انسان.

3- توجه به تقویت روحیهخودباوری و سعی در زدودن آثار منفی فرهنگ غربی مودت و تقویتهم‌بستگی با مسلمانان و ملل دیگر جهان.

 به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اساسی‌ترین تغییرات فرهنگی، تحولدر نظام ارزشی جامعه بود. تغییر در هنجارها و ارزش‌های فرهنگی، ریشه درنظام مکتبی و جهان‌بینی مبتنی بر آموزه‌های اسلام داشت.

وجود حکومت پهلوی و ماهیت دیکتاتوری آناساساً با ارزش‌های اسلامی- ایرانی که بر نفی استبداد، خودکامگی وخودباختگی تأکید داشتند در تعارض بود و به همین جهت محمدرضا شاه سعی داشتمشروعیت حکومت و اعمال خود را از نظام ارزشی‌ای که با سیاست‌هایش در تعارضنباشد، کسب نماید. محمدرضا متأثر از القائات حکومت‌های غربی، نظام ارزشیغرب خصوصاً نوع آمریکایی آن را جایگزین مناسبی برای فرهنگ اسلامی- ایرانیمی‌دانست و به همین جهت در پی تغییر این نظام ارزشی بود. در طول دورانپهلوی در دستگاه مدیریت فرهنگی کشور، عدم رعایت شریعت اسلامی و غربزدگینوعی ارزش محسوب می‌شد. زندگی بر اساس مدل غربی، بی‌توجهی به ارزش‌هایاسلامی، بی‌بند و باری، کالا پنداشتن زن، مذموم دانستن روحیة استقلال‌طلبی وظلم ستیزی همه ضد ارزش‌هایی بودند که در این دوران به عنوان ارزش ازآن‌ها یاد می‌شد. پس از انقلاب در روند تحول ارزش‌ها، تعلیم و تربیت الهیانسان و توجه به معنویات و خصایل انسانی به عنوان ارزش نمود پیدا کرد. ارزش‌های انسانی و عاطفی، ارزش‌های اخلاقی،ارزش‌های خاص دینی، ارزش‌های فرهنگی و تربیتی، همگرایی سیاسی، احساس آزادیسیاسی، مشارکت سیاسی، اعتماد به نفس و احساس اقتدار، پس از انقلاب رشد قابلملاحظه‌ای داشته‌اند. مدیریت فرهنگیانقلاب اسلامی به لحاظ تغییر نظام فرهنگی، تغییر اهداف و ارزش‌ها واصلاح دیدگاه عمومی جامعه نسبت به مقولهفرهنگ موجب تغییری عمیق در فرهنگشد. این تغییر به همراه دیدگاهی استقلال طلب، فرهنگی زاینده و مولد به وجودآورد و با شعار استقلال فرهنگی الگوی بسیاری از ملت‌های جهان گردید. مدیریت ارزشی و کارآمد فرهنگی نظام نیز در سال‌های اولیه انقلاب، موجببالنده‌تر شدن این تغییرات گردید. مدیریت فرهنگی، پس از انقلاب به دلیل بهکارگیری نیروهای ارزشی دچار تحولی عمیق شد.... سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب درخشان‌ترین مقطع به ثمررسیدن تحولات بینشی نسبت به فرهنگ بود. اما متأسفانه پس از مدتی این امردچار ایستایی و عدم تحول شد. در حقیقت موفقیت‌آمیزترین دستاورد انقلاب دربخش فرهنگ، ایجاد تغییر در نوع نگرش مردم و مسؤولان به نظام ارزشی وموضوعات فرهنگی بود. اما به دلیل عدم نگرش علمی مدیرانبه موضوع مدیریت به خصوص در سال‌های اخیر، روش‌ها چندان کارآمد و مؤثرنبوده‌اند.

ایجاد تغییرات ناهنجاری مانند کشف حجاب که درزمان رضاخان توسل به شیوه‌های آمرانه و ظالمانه انجام شد، شیوه خاندانپهلوی بود و تا پایان حکومت آنان به شدت و با جدیت پی‌گیری شد.به هر حالتغییر نظام ارزشی در چارچوب مبانی مکتبی اسلام و در بستری مردمی و غیرطبقاتی، به کلی نظام فرهنگی جامعه را متحول ساخت لکن برای ایجاد یک فرهنگملی کارآمد، قطعاً به زمان بیش‌تری نیاز خواهد بود. فاصلهزمانی معقول برای تغییر فرهنگ ملی کشوری که پنجاهسال مورد تهاجم فرهنگ غرب قرار گرفته است و دچار نوعی خودباختگی فرهنگیشده، دست کم پنجاه سال خواهد بود.

رژیم پیش از انقلاب از مدتها قبل حرکتی وسیع و گسترده در راستای دین زدایی و ترویج فرهنگ غربی سکولاریسم در جامعه ایران به راه انداخته بود و در این راه از هیچ تلاشی برای محو فرهنگ دینی در جامعه ایران کوتاهی نداشت.

در جامعه‏ای که سیاست‌گذاران آن به فرهنگ ملی توجه دارند، نوعیباستان‌گرایی را تبلیغ می‌کنند. بنابراین دانستن زبان، خط، نوع حکومت وسیاست، اقتصاد و چگونگی زیست، آداب و رسوم زمامداران گذشته ارزش به حسابمی‌آید. اگر بنیان سیاست بر پایه برتری قومی، خواه به حق یا ناحق، گذاشتهشده باشد؛ این شیوه و پیروی از آن « ارزش» محسوب می‏شود. در حکومت پهلوی کهسیاست باستان‌گرایی تبلیغ می‏شد و غربیان به عنوان قوم متمدن، الگویسیاست‌گذاران حکومت بودند طبیعتاً این ارزش‌ها به عیان قابل مشاهده بود. اما پس از انقلاب سیاست‌گذاری بر اساس محور احیای دین که البته سیره بزرگاندین است، سرلوحه کار رهبران انقلاب قرار گرفت و بنابراین اتصاف به آن‌هاارزش به حساب می‏آید