نقش دو گانه مذهب در توسعه فرهنگی (قسمت چهارم)

تهیه کنندگان :   خانمها : مهناز رجب زاده – الهام توکلی – خورشید محمدی – رخشنده بابام خانی

دانلود PDF 


اسلام و پیش نیازهای مؤثر بر توسعه اقتصادی

1-         اسلام و نگرش مطلوب نسبت به دنیا

در یک بررسی اجمالی، آیات و روایاتی را که درباره دنیاست، می توان به سه دسته تقسیم نمود:

1-آیات و روایاتی که بیانگر مذهب دنیاست؛ در این دسته، دنیا به صفاتی نظیر لهو و لعب (‌سرگرمی و بازیچه) متاع قلیل ( بهره ای اندک ) ، تکاثر و تفاخر ( وسیله فخر فروشی و فزون طلبی ) معرفی شده است .

2-آیات و روایتی که بیانگر مطلوبیت دنیاست؛ در این دسته دنیا، با صفاتی نظیر فضل الهی خیز، رحمت و حسنه معرفی شده است .


3-دسته سوم تضاد بین این دو را روشن می سازد، به عنوان نمونه مفاد آیه زیر تا حدودی این تضاد را مشخص می کند:

ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیوه الدنیا و اطمأنوا بما هم عن آیاتنا غافلون اولئک مأوا هم النار بما کانوا یکسبون

کسانی که امید لقای ما را ندارند ( اعتقاد به آخرت ندارند) و زندگی دنیا را پسندیده و به آن آرام گرفته اند و آنهایی که از نشانه های ما بی خبرند جایگاهشان به سزای اعمالی که انجام می دهند در آتش است .

نتیجه ای که از محتوای این آیه می گیریم این است که علت مذمت دنیای بی اعتقادی به قیامت و منحصر کردن زندگی به حیات دنیای ( رضوالحیوه الدنیا) است.

پس دنیایی مذموم است که در جهت آخرت نباشد و بنابراین دنیا، ذاتاً مذموم نیست و اگر به منظور اهداف آخرت باشد نه تنها مذموم نیست بلکه مطلوب نیز می باشد . در همین رابطه علی (ع) می فرماید: بالدنیا تحرزالاخره یعنی به وسیله دنیا آخرت به دست می آید.

بررسی مفصل دنیا از دیدگاه اسلام در این مقاله امکان پذیری نیست و ما در جای دیگری به آن پرداخته ایم و نتایج نهایی آن بررسی در خصوص دنیا و ثروت اندوزی به شرح زیر است:

1-کسب ثروت و سود و دنیا طلبی به عنوان هدف مطلق مردود است:

2-دنیا و کسب مال می تواند وسیله کمال معنوی انسان باشد

3-برای دستیای به آخرت مطلوب باید از دنیا گذشت و کسی که دنیا را نداشته باشد آخرت را هم ندارد

4-ترک دنیا و رهبانیت، به بهانه رسیدن به آخرت از دیدگاه اسلام مردود است

5-تمایلات و علایق فطری انسان به امور این دنیا در صورتی که با اهداف آن سرا مغایر نباشد پذیرفته شده است

6-برای نیل به کمال و تعالی، باید حداکثر بهره برداری را از دنیا نمود.

7-تضادی که در خصوص دنیا و آخرت در متون دینی است ناظر به هدف قراردادن آن دو یا هدف قراردادن دنیا و برخورداری از آخرت است ولی بین هدف قراردادن آخرت و بهره برداری از دنیا هیچ گونه تضادی وجود ندارد. چرا که رابطه دنیا و آخرت از نوع رابطه ناقژص و کامل است . هدف قراردادن ناقص دنیا مستلزم محرومیت از کامل است ولی هدف قراردادن کامل، مستلزم محرومیت از ناقص نیست، بلکه مستلزم بهره مندی از آن به نحو شایسته است نتیجه اینکه دنیایی که اسلام معرفی می کند به هیچ وجه مخالف دستیابی به توسعه نیست بلکه اگر به منظور اهداف متعالی انسانی باشد حداکثر و بهره‌مندی از آن مطلوب می باشد .

2-اسلام و حاکمیت نگرش علمی و توجه به نقش عقل

تعلقی که به عنوان اساس مدرنیته مطرح شده است تعقل ابزاری (-----) است در این نوع تعقل، حسابگری و فایده طلبی به عنوان رفتارهای انسانی مطرح است . جنبه های مثبت این بعد از تعقل مورد تأیید اسلام است . اسلام مسلمانان را دعوت به تقدیر معیشت و برنامه ریزی در زندگی و عدم اسراف کرده است . اسلام بالاتر از این به تعقل ارزشی (----) نیز اعتقاد دارد. چنانچه در تعالیم دینی آمده است : العقل ماعبد به الرحمن یعنی عقل ، چیزی است که خدای مهربان به وسیله آن عبادت می شود.

در مجموع، عقل از جایگاه بس بزرگی در اسلام برخوردار است . در تعالیم دینی عقل به عنوان سرآغاز همه کارها و نقطه شروع و مایه استحکام و آبادانی همه آنها حجت پنهان الهی ، گرامی ترین مخلوق خدا، و مایه رستگاری مطرح شده است.

در خصوص جایگاه علم نیز باید گفت کسانی که مختصر آشنایی با تعالیم دینی دارند به جایگاه رفیع علم و عالم در این مکتب آگاهند. در جایگاه رفیع علم همین بس که در تعالیم دینی، علم مایه نجات انسان از آتش است و فراگیری آن بر همه واجب بوده و نه فقط راه رسیدن به بهشت است بلکه بهشت در جستجوی جوینده ای بوده و جستجویش بر هر زن و مرد مسلمان، فریضه و تحصیل آن نه محدود به زمان و نه محدود به مکان و کسب آن از هر عبادتی برتر است .

نزدیک به چهار هزا حدیث معتبر درباره ارزش علم، فقط در کتاب میزان الحمکه جمع آوری شده است . نزدیک به 1500 بار در قرآن از علم، تفکر ، اندیشه، رای و ... سخن به میان آمده است .

ارزش علم تا آنجاست که حتی گفته شده اگر جهالت و نادانی جایز بود تکلیفی در عالم نبود و کتابی بر پیامبر فرود نمی آمد و کسی به پیامبر برانگیتخته نشده بود. به خاطر همین بینش بود که اسلام در هر سرزمینی پای می نهاد دانش را همگانی می کرد و با اینکه چیزی به نام طلب علم مطرح نبود و تحصیل آگاهی و شناخت وظیفه محسوب نمی گشت . تحصیل علم امری حتمی و عمومی می شد . خلاصه آنکه هرجا که اسلام حکومت می کرد، علم و دانش و ادب به سرعت پیشرفت می نمود، به طوری که در دوران شکوفایی تمدن اسلام شاخه های علوم به پانصد رشته رسید. این توجه به علوم، مختص علوم دینی نبود، بلکه هر علمی و از جمله علوم طبیعی از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، چرا که از دیدگاه مسلمانان علوم شاخه های یک درخت و منشأ همه خداست . بنابراین همه آنها را قابل احترام

می دانستند و این مسأله ای است که از آن به وحدت علوم یاد می شود.

3-اسلام و آزادی ابراز اندیشه

آزادی ابراز اندیشه، فرع اعتقاد به حاکمیت علم و فرع توجه به نقش تعقل است و از آنجایی که اسلام به حاکمیت علم معتقد است و انسانها را به تفکر و تعقل دعوت می کند، بنابراین به طور طبیعی موافق آزادی ابراز اندیشه نیز می باشد، البته به طور صریح نیز در تعالیم دینی بر آزادی اندیشه تأکید شده است . مثلاً قرآن می فرماید بشارت دهید به بندگانم، آنهایی که بر سخن ها گوش فرا می دهند و از بهترین و نیکوترین آن تبعیت می کنند . در جای دیگر قرآن کریم تحمیل عقیده بر دیگران را جایز نمی داند و می فرماید در پذیرفتن دین هیچ زور و اجباری نیست.

قرآن کریم علیه هر گونه تقلید در سنتها و جمود فکری اعلان جنگ کرده و همچنین تسلیم عقل بشری را در برابر اساطیر و افسانه ها یا نظرات دیگران بدون تعقل و تأمل مردود دانسته است . هدف اسلام از ترویج آن آزادی فکری آن است که عقل استدلالی را در جان مسلمانان رشد دهد. بدین جهت مسلمانان موظفند اصول دینی خود را با استدلال قبول کنند و نمی‌توانند بدون دلیل چیزی را بپذیرند، به طوری که در مورد باورهای نادرست مشرکین می فرماید:

تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین

یعنی اینها باورهای آنهاست بگو برای این باورهای خود دلیل بیاورید اگر راست می گویید.

چنانچه ملاحظه می شود یک مسلمان نباید بدون دلیل چیزی را قبول کند و یا پیرو دیگری باشد. بلکه هر عقیده و ایمانی را باید با برهان و مستدل بپذیرد و لازمه این تکلیف اعتقاد به آزادی اندیشه است.

آزادی در اسلام از چنان اهمیتی برخوردار بوده که بعضی از مورخین یکی از دلایل گرایش به اسلام و گسترش روزافزون آن در صدر اسلام و قرنهای بعدی را همین مسأله می دانند.

4-اسلام و اعتقاد به برابری و رعایت حقوق دیگران

اعتقاد به برابری افراد و رعایت حقوق دیگران از اصول اولیه اسلام محسوب می شود.

در قرآن برابری همه افراد از هر نژاد و گروه و قبیله ای ، به عنوان اساسی ترین حقوق بشری پایه گذاری شده و در روایات هم این مسأله با تعابیر مختلف بیان شده است . پیامبر می فرماید: مردم مانند دندانه های شانه هستند و همه با هم برابرند . اگر در دنیای غرب ملاک طبقه بندی افراد بر اساس نژاد و خون برداشته شده و برتری انسانها فقط به تلاش افراد در میزان کسب ثروت و افزایش تولید می باشد، در اسلام ضمن اینکه همه ابنای بشر در انسان بودن یکسان هستند درعین حال در فعالیتهای اجتماعی صرفاً به ملاکهای مادی توجه نمی شود و افراد با ملاکهای واقعی مانندتقوی که بر سر به دست آوردن آن، تطلب و پنجه به رخ یکدیگر کشیدنی پیش نمی‌آید. سنجیده می شوند. بنابراین مساوات حقیقی این است که امکانات مساوی برای همه افراد فراهم شود تا اگر کسی همت داشته باشد در هر کجا و درهر طبقه ای که هست در پرتو لیاقت و استعداد و بروز فعالیت به کمال برسد و این در واقع معنای برابری است .

اما مقدم داشتن شخص متقی بر دیگران برتری حقوقی نیست . زیرا نزد قرآن از نظر حقوقی حتی رسول خدا با دیگران یکسان است، بدین جهت برتری به تقوا، برتری فضیلتی است و بس.

اسلام علاوه بر مسأله مساوات و برابری نوع افراد، در میان مسلمانان نوع عالی تری از مساوات را مطرح می کند و آن برادری است در مساوات برادری، دوستی و صمیمات متقابل و گذشت و ایثار افراد نیز موجود است . بنابراین اسلام مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده نه سایر روابط خویشاوندی این است که در رابطه برادری تساوی نیز موجود است .

روشن است با این دیدگاهی که اسلام در خصوص برادری انسانها و برادری مسلمانان ذکر کرده، هدف مشارکت همه جانبه مسلمانان در توسعه از نظر عدم تبعیض بین افراد، بیش از پیش تأمین خواهد شد.

5-اسلام و نظم پذیری

اسلام نظم و برنامه ریزی را مورد تأکید قرار داده و این مسأله با دو شیوه قابل استنباط است: یکی تأکیدات صریحی است که در تعالیم دینی در این مورد صورت گرفته و افراد را به رعایت نظم دعوت کرده و دیگری یک رشته مقررات و دستورهای اسلامی است که لازمه انجام آنها رعایت نظم و پذیرفتن آن در همه شؤون زندگی می باشد. از جمله تأکیدات صریح اسلام درباره رعایت نظم، این سخن علی است که فرمود: شما را (ای حسن و حسین ) و همه فرزندان و بستگان و هر که را که نوشته من به او برسد به پرهیزگاری و تنظیم امور سفارش می کنم . و همین طور در روایات آمده است که حسابگری در زندگی ونظم در درآمد و مصرف آن، نشانی از دینداری است . امام کاظم می فرماید: اوقات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید،

1-برای عبادت و پرستش خدا

2-برای امور زندگی و کار و فعالیت و تأمین معاش

3-برای معاشرت با دوستان

4-برای تفریح و لذتهای حلال

خلاصه مسأله نظم و انضباط در اسلام تا آنجا مهم است که گفته شده بی نظمی و بی برنامگی در معیشت و زندگی، موجب فقر و بیچارگی می شود. سیره عملی ائمه مانند استقرار حکومت اسلامی در صدر اسلام و شیوه زندگی آنها همه از نظم در حیطه اجتماع و فرد حکایت می کند. بسیاری از دستورات اسلامی به طور ضمنی دلالت بر لزوم رعایت نظم دارند. مانند حرمت اسراف و اتلاف در منابع، مسؤؤلیت انسان در برابر عمر و گذشت زمان، انجام عبادات در موعد مقرر، تقدیر معیشت و لزوم توجه به رشد و تعالی و کمال انسان که همه مستلزم داشتن نظم و برنامه در زندگی است.

6-اسلام و عدم تعارض فرهنگی در جامعه

گفتیم علت تعارض فرهنگی در جامعه این است که عناصر فرهنگی در یک جامعه منشأهای متفاوتی دارند اگر ما فقط از فرهنگ دینی الگوبرداری کنیم مسلماً تعارضاتی نخواهیم داشت چرا که در آن صورت منشأ همه عناصر فرهنگی، دین خواهد بود. و از آنجایی که بین عناصر دینی تعارضی وجود ندارد، بنابراین عناصر فرهنگی متأثر از تعالیم دینی با هم در تعارض نخواهند بود.