جامعه آرمانی و توسعه فرهنگی (قسمت دوم)

جناب آقای علیرضا مومنی

 تهیه و تنظیم:

مریم سودمی

صغری شاه غلانی

تابستان1392

 دانلود PDF


جامعه آرمانی 

در سلسله مقالاتی با موضوع تا جامعه آرمانی به موانع و مشکلات فرهنگی ای که در راه رسیدن به جامعه آرمانی (مدل چهارم) قرار دارد بپردازم. در نخستین مقاله به فرافکنی به عنوان جدی ترین بیماری فرهنگی که مانع شناخت سایر آسیبها و ضعفهای واقعی ماست اشاره کردم.بیماری ای که با نادیده انگاری سهم "خود" در مشکلات و معرفی "دیگری" به عنوان مقصر اصلی، امکان حل مشکلات و بر طرف سازی آنها را از ما گرفته و باعث تکرار یک پرسش دائمی در جامعه شده است "چرا ما از قافله توسعه عقب مانده ایم؟" در ادامه به تقلید گری به عنوان دومین مشکل فرهنگی جامعه ما اشاره میشود  .

 مشکلات فرهنگی


برخی از مشکلاتی که در این بخش بیان میشود مشکلات شخصیتی افراد است که به علت همه گیر بودن و استمرار در طول سالیان دراز تبدیل به یک مشکل جمعی(فرهنگی) شده است.

1-فرافکنی:

-وقتی ظرفهای غذا در آشپز خانه از دست مادر می افتد و میشکند سر بچه ها فریاد میزند که از بس شلوغ میکنید حواسم پرت شد.

-در دعواهای خانوادگی همیشه طرف مقابل مقصر است.

-هنگام تصادف رانندگی حتی اگر از جهت قانونی مقصر باشیم اما حتماً یک ماشین دیگر یا آسفالت خیابان یا خواسته های جورواجور خانواده یا غرغرهای رئیس یا مشکلات کاری و بالاخره عامل دیگری علت اصلی قلمداد میشود.

-هنگام باخت تیم ملی،از نظر فدراسیون مربی مقصر است و از نظر مربی فدراسیون.

-در بیست سال گذشته هر وقت با کاسبها صحبت میکردیم وضعشان خراب بود و مقصر هم دولت وقت.

-مقصر اصلی مشکلات کشور ما از دویست سال پیش به این طرف روس و انگلیس بود و در سی سال اخیر هم آمریکا و انگلیس و اسرائیل.

-هر دولتی که تا امروز سر کار آمده است علت عملی نشدن وعده های اولیه خود را تحمیل مشکلات انباشته شده از دولتهای قبلی به دولت فعلی عنوان کرده است.

-علت بیکاری،مهاجرین افغانی هستند.

-علت وابستگی و عقب افتادگی شاه بود از اینرو داد زدیم تا شاه کفن نشود این وطن،وطن نشود.

-علت نارضایتی مردم از رژیمهای سیاسی از نظر حاکمان در هر دوره از قاجار تا امروز تبلیغات سوء     دولتهای بیگانه بوده است.

-علت کاهش علاقه مردم به برخی نمادها،ارزشها و هنجارهای دینی تهاجم بیگانگان به فرهنگ ما بوده است.

خلاصه از سوختن غذا روی گاز آشپزخانه گرفته تا عمده ترین مشکل اقتصادی و سیاسی در کشور ما مقصر همیشه "دیگری" است.

اگر چه بایستی سهم "دیگری" نیز در رخدادها در نظر گرفته شود اما نبایست سهم "خود" نیز فراموش گردد. زیرا "خود" فاعل اصلی هر رویداد است و اگر سهم "خود" به درستی شناخته نشود در این صورت هیچ گاه مشکلی حل نمیشود.

برای تمرین میتوانید مشکلی که مدتهاست با یکی از اعضای خانواده و یا یکی از دوستان خود دارید را در نظر بگیرید و برخلاف دفعات قبل که با فرافکنی "دیگری" را مقصر معرفی میکردید در خلوت به نقش خود در ایجاد مشکل فکر کنید و یا از فرد مطلع اما بیطرفی بخواهید که نقش شما را در ایجاد مشکل بیان نماید. (منظور نصیحت درمانی یا توصیه به گذشت و بخشش نیست) سپس سعی کنید بدون توجه به نقش دیگری، معایبی را که در"خود" پیدا کرده اید رفع نمایید.

شاید بگویید،فایده ای ندارد!زیرا بر فرض که من معایب "خود" را برطرف کردم اما معایب "دیگری" همچنان باقیست در نتیجه مشکل برطرف نمیشود.

این حرف شاید با منطق صوری و ریاضی درست به نظر برسد اما در عالم انسانی و بر اساس تئوری کنش متقابل نتیجه دیگری به دست میاید.در چنین مواقعی اگر طرف مقابل ما بیمار روانی نباشد- که در اکثر موارد نیست- پس از مدتی(میزان آن بستگی به اطمینان "دیگری" از تغییر حقیقی رفتار ما دارد) او نیز درصدد رفع معایب خود برخواهد آمد و خواهید دید مشکل لاینحل شما ظرف مدت کوتاهی حل خواهد شد.

البته شروع این کار برای مرتبه اول چندان ساده هم نیست.اما میتوانید با استفاده از روش فایده گرایانه ی اخلاق مدارانه ضررهای ناشی از وجود این مشکل و همچنین فواید ناشی از رفع آنرا برای "خود" و "دیگری" حساب کنید تا سود مترتب بر این عمل انگیزه شما را تقویت نماید.در ضمن به یاد داشته باشید که بسیاری از ما برای اینگونه زندگی کردن آموزش ندیده ایم و سالهاست که با مدلی کاملاً متضاد با آن زندگی کرده ایم از اینرو ممکن است کنایه های دیگران،عدم همکاری دیگران،تشویش ناشی از عدم یقین به نتیجه و سایر علل روانی و اجتماعی مانعی سرراه ایجاد کند که با قدرت اراده و عقل(فایده گرایی و اخلاق مداری)و همچنین ایجاد جلسات گروهی و تبادل تجربیات در این زمینه و دعوت از "دیگری" هایمان برای حضور در جلسات میتوانیم در برطرف سازی یکی از مشکلات شخصیتی خود و یکی از مشکلات فرهنگی جامعه گامهای بلندی برداریم.

فراموش نکنیم که این مشکل یکی از علل اصلی ناتوانی ما در اصلاح "خود" و اصلاح "جامعه" است.

اگر میتوانستیم یک تحقیق با روش تحلیل محتوا روی روزنامه های گروههای موسوم به اصلاح طلب و اصول گرا در سالهای 76تا84 انجام دهیم،معلوم میشد که این مشکل همه گیر بوده و متاسفانه به یک هنجار اجتماعی تبدیل شده و طرح آن در جامعه به هیچ وجه با بازخورد منفی روبرو نمیشود.

*تماشای دوباره فیلم مناظره های انتخابات سال گذشته نیز در این رابطه خالی از فایده نیست.*

تذکر1:مثالهای سیاسی ذهن شما را از هدف اصلی دور نکند چون به هیچ وجه قصد نداریم در اینجا به عنوان یک فعال سیاسی عمل کنیم.هدف شناخت و قبول همه گیر بودن مشکلات فرهنگی است.

راه حل:چون فرهنگ ریشه در ذهن و اندیشه و رفتار یکایک اعضای جامعه از فرد گرفته تا گروه خانواده، دوستان،مدرسه،گروههای شغلی و سایر گروهها دارد بر طرف کردن معایب فرهنگی نیز نیاز به همکاری افراد به تنهایی و همچنین در قالب گروههای مختلف دارد.در ضمن رسانه نیز نقش انکار ناپذیری در اصلاحات فرهنگی بازی میکند.ما میتوانیم با همان تمرینی که گفته شد کار را آغاز کنیم،سپس با راه اندازی جلسات گروهی علاوه بر افزایش تجربه و انگیزه خودمان،با تشویق دیگران برای شرکت در جلسات باعث گسترش این جلسات و تشکیل آن در میان خانواده ها،گروههای زنان خانه دار،فرهنگسراها،مدارس،دانشگاهها شویم که در این صورت هم به هدف نزدیک میشویم،هم این گروهها نقش رسانه را بازی خواهند کرد و هم امکان دسترسی به رسانه های عمومی افزایش میابد.

به نظر من دیگر جلسات خطابه و سخنرانی یک طرفه چاره ساز نیست و بایستی از طریق جلسات گروهی که همه در آن اجازه طرح سخنان خود را داشته باشند کار را شروع کرد و از طریق مطالعه،دعوت از کارشناس و مهمتر از همه بیان تجربیات افراد به اصلاح "خود" در این گروهها پرداخت.

 

تذکر2:در یکصد سال اخیر چندین جنبش سیاسی در جامعه ما شکل گرفته و به دلیل ماهیت سیاسی پس از مدت کوتاهی از بین رفته اند اما هنوز هیچ جنبش فرهنگی شناسنامه داری به وجود نیامده و با یقین میگویم تا چنین جنبشی آغاز نگردد با تغییر نام رژیمهای سیاسی،تغییر حاکمان،تغییر قانون اساسی،برگزاری رفراندوم، افزایش نجومی قیمت نفت،تمام شدن نفت، دستیابی به هر نوع انرژی،برقراری رابطه با آمریکا،از بین رفتن اسرائیل یا رویگردانی ما از مسئله فلسطین،آزاد شدن حجاب و یا جداسازی جنسیتی دانشگاهها و بسیاری مسائل از این دست مشکلات ما حل نمیشود.البته این بدان معنا نیست که از فعالیتهای اصلاحی در حوزه های دیگر صرف نظر کنیم بلکه