جامعه آرمانی و توسعه فرهنگی (قسمت اول)

جناب آقای علیرضا مومنی

 تهیه و تنظیم:

مریم سودمی

صغری شاه غلانی

تابستان1392

دانلود PDF 


مقدمه:

کنش ها و رفتارهای ما بیشتر تحت تاثیر دو نیرو،1- نیروی روانی(احساسات، عواطف و هیجانات فردی و جمعی)و2-نیروی سنت (عادتها، باورها،آئین ها و رسوم) قرار دارند و عنوان شد که برای ایجاد جامعه آرمانی بایستی سهم نیروی سوم یعنی نیروی عقل افزایش یابد و یا صحیحتر آنکه هر یک از کنشهای ما با توجه به جنس و نوع کنش توسط نیروی مربوطه ایجاد گردد.مثلا در کنشهای سیاسی قطعا بایستی عامل اصلی مولد کنش عقل باشد در حالیکه امروزه غالباً رفتارهای سیاسی مردم مبتنی بر احساسات و هیجانات و یا رسوم و باورها صورت میپذیرد.                


اینکه چرا در جامعه ما سهم نیروهای روانی و سنت ها بیش از نیروی عقل است نیاز به تحقیقات جامع و وسیعی دارد که میبایست جامعه شناسان و روانشناسان متخصص و علاقه مند به این حوزه درباره آن کاوشگری نمیایند.در این مقاله من به یکی از این علل که در گذر زمان تبدیل به معلول کم توجهی به عقل نیز شده است و هر یک سبب تقویت دیگری میشود اشاره میکنم.

تقدیرگرایی

تعریف:نوعی باور است که براساس آن علل رویدادها و حوادث به نیروهای غیبی و ماورایی نسبت داده میشود. نیروهایی که از سر علم و قدرت بینهایت شان پیش از بودن ما انسانها تمامی رویدادهای جهان را رقم زده اند.تقدیرگرایی در ادبیات عامیانه خود را در کلماتی چون پیشانی نوشت،سرنوشت،مقدرات، بخت،اقبال و شانس نشان میدهد و البته برخی اوقات نیز رنگ دینی به خود میگرد و تبدیل به اصطلاح خواست خدا میشود که غالباً برای عوام همان معنای کلمات فوق را دارد.

علل و ریشه ها:این موضوع که دیگر تبدیل به یک ویژگی فرهنگی شده است علل گوناگونی دارد که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره میکنم.

1-ضعف علم:ذهن آدمی بگونه ای است که نمیتواند از کنارحوادث و رویدادها بی تفاوت بگذرد و کلمه "چرا" نخستین چیزی است که در هر حادثه به ذهن آدمی خطور میکند.اما بسیاری از این چراها هستند که علم بشر هنوز پاسخی برای آنها ندارد دربرابر این حوادث که غالبا حوادث ناگوار میباشند آدمی بسراغ نیروهای غیبی و ماورایی میرود و خواست آنها که مبتنی بر علم،قدرت و حکمتی است که او و دیگران از درک و فهم آن عاجزند را بعنوان علت حادثه معرفی میکند.بنابراین چنین باوری در جوامعی که رشد علمی کمتری دارد بیش از جوامعی است که رشد بالایی دارند و در یک جامعه با رشد سواد مردم نسبت عکس دارد.یعنی هر چه سطح سواد افراد افزایش می یابد این باور در آنها ضعیف تر میگردد.

2-ایجاد آرامش روانی:شاید بتوان آرامش را یکی از گمشده های بشر از آغاز تاریخ تا امروز بدانیم. عوامل گوناگونی این آرامش را از انسانها سلب و همچنین عوامل گوناگونی آنرا برای انسان ایجاد مینمایند.یکی از عوامل سلب آرامش عدم فهم و درک چرایی رخدادهایی است که بخصوص برای انسان از اهمیت بالایی برخوردارند.در چنین حالتی انسان تمام تلاش خود را میکند تا به آرامش برسد.یکی از راههای ایجاد آرامش این است که انسانها در پشت چنین رویدادهایی علم،حکمت و قدرت بی نهایتی ببینند که امکان فهم و درک خواست او نیست اما آنچه مهم است این است که خواست او مبتنی بر حکمتی است که گرچه انسانها آنرا درک نمیکنند اما هر چه هست خیر آنهاست و از این طریق سعی میکنند تا به آرامش دست یابند.

3-ضعف در حل مشکلات:براساس تحقیقات انجام یافته در این زمینه(ر.ج سایت جامعه شناسی ایران)محققین دریافته اند که تقدیر گرایی در میان روستایی ها بیش از شهری ها میباشد و یا با سطح ثروت و درآمد افراد نسبت عکس دارد یعنی افراد هر چه از ثروت بیشتری برخوردار باشند این اعتقاد در آنها ضعیفتر است.همچنین این باور با میزان قدرت و نفوذ افراد نیز نسبت عکس دارد.احترام و منزلت نیز به همین گونه است یعنی هر چه افراد در یک جامعه از محبوبیت و منزلت بیشتری برخورداند باور کمتری به تقدیر و تاثیر نیروهای غیبی و ماورایی در زندگی خود دارند.در میان مشاغل و رشته های تحصیلی نیز مهندسین، مدیران صنعتی و اقتصادی،بازرگانان و نظامی ها کمتر از سایرین به تقدیر و سرنوشت و شانس و اقبال باور دارند.اگر دقت کنید معلوم میشود که هر گروهی که به نوعی برخوردار از ابزار یا وسیله ای است که میتواند تا حد زیادی نیازهای اجتماعی آنها را برطرف سازد اعتقاد کمتری به این موضوع دارد.

4- بدفهمی دین و خرافات:یکی از عواملی که در این زمینه نقش بسزایی دارد فهم نادرست از مفاهیم دینی است که بخشی از مفاهیم خرافی هر جامعه را تشکیل میدهد.به علاوه آنکه چنین مفاهیمی در هر جامعه از تاریخ و قدمت زیادی نیز برخوردار هستند و از اینرو با سنتهای فکری هر جامعه نیز به شدت گره خورده اند و به این دلیل سینه به سینه و نسل به نسل نیز منتقل میگردند.متاسفانه چنین وضعیتی غالبا با کم سوادی،فقر و کمبود امکانات و لوازم ضروری برای رفع نیازهای فردی و جمعی نیز همراه است.یعنی ترکیب علل اول و سوم با علت چهارم و در چنین شرایطی است که تقدیرگرایی و بی توجهی به عقل در جامعه در یک چرخه معیوب مدام به تقویت و بازتولید یکدیگر می پردازند.

آثار و عوارض:رشد اندیشه تقدیرگرایی در یک جامعه آثار و عوارضی دارد که مهمترین آن عبارتست از:

1-عدم توجه کافی به علم و عدم رشد تفکر علمی در جامعه:اگر دقت شود در جامعه ما افراد بیش از علم به مدرک تحصیلی بها میدهند و ذهنیت بسیاری از تحصیلکرده های ما در تبیین اموری که در ابتدا به آن اشاره شد تفاوت چندانی با افراد کم سواد جامعه ندارد و پاسخهای افراد تحصیل کرده و کم سواد در ارتباط با چرایی و چگونگی یک رویداد شباهت زیادی با هم دارد.

2-احساس بی قدرتی در زندگی اجتماعی:وقتی در یک جامعه اندیشه تقدیرگرایانه حاکم شود و مردم عادت کنند که علل رویدادها را با فرافکنی به عالم غیب و ماورا نسبت دهند کم کم علل مربوط به امور اجتماعی را نیز به قدرت زیاد و افسانه ای برخی سیاستمداران،محافل،انجمن ها و کشورها نسبت میدهند و همواره علت اصلی امور را به دستهای پشت پرده که مدام در حال توطئه کردن هستند نسبت میدهند و احساس میکنند که از دست آنها چندان کاری بر نمیاید زیرا برای این افراد و گروهها قدرت و علمی قائلند که گویی جریان امور اجتماعی(سیاسی،اقتصادی،فرهنگی) همواره به دست آنهاست و هر اتفاقی که در هرجای این عالم میافتد از قعر دریاها و اقیانوسها تا ورای کهکشانها حتی امروزه آتش فشانها و زلزله ها را نیز ناشی از قدرت عالمگیر آنها میدانند.

3-از بین بردن انگیزه ایجاد تغییر در جامعه:پس از ایجاد احساس بی قدرتی در مردم و جامعه تا حد زیادی انگیزه تلاش و کوشش برای ایجاد تغییر نیز از بین میرود (ن.ک تیتر این مقاله) زیرا وقتی مردم احساس کنند که تمام رویدادهای اجتماعی توسط افراد و گروههایی قدرتمند اعم از داخلی و خارجی صورت میگیرد و این موضوع بطور کامل از دایره اراده و اختیار آنها خارج است دیگر تلاش و کوشش برای اصلاح و تغییر وضع موجود را امری عبس و بیهوده قلمداد میکنند زیرا به باور آنها تا آن دیگری قدرتمند نخواهد هیچ کاری از دست کسی برنمیاید و تنها چاره برای ایجاد تغییر و اصلاح این است که صبر کنند تا یک منجی-که اتفاقا آمدن او نیز براساس مقدرات عالم بالاست-بیاید و اصلاح و تغییرات اساسی را ایجاد نماید.

آنچه دربالا ملاحظه کردید معنایی جز کاهش سهم عقلانیت در تبیین امور و افزایش سهم احساسات و باورها و عادتهای فکری قومی و محلی و .... ندارد.مانعی که برای تغییر وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب   چاره ای جز برداشتن آن نیست.اما این کار چگونه ممکن است؟؟؟؟؟

راه حل:همانطور که در بخش علل و ریشه ها دیده میشود ساختارهای علمی،آموزشی،اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه در ایجاد چنین وضعیتی نقش اساسی دارند.پس همانگونه که نقص در این ساختارها مولد چنین وضعیتی است اصلاح این ساختارها نیز تا حد زیادی میتواند برطرف کننده این مشکل باشد.کاهش نرخ بیسوادی،افزایش جمعیت برخوردار از تحصیلات عالی،بهبود وضع اقتصادی و افزایش سطح رفاه،افزایش شاخصهای عدالت در تمامی زمینه های اجتماعی،توسعه همه جانبه روستاها و دیگر عوامل قدرتمند ساز میتواند در کاهش این باور غلط و مخرب تاثیر بسزایی داشته باشد. اما این امور بیشتر مربوط به کسانی است که میتوانند در سطح کلان جامعه برنامه ریزی نمایند و هدف از ذکر آن،این بود که،اگر جامعه در مسیر تغییرات ساختاری یاد شده است پس بایستی به رفع مشکل در آینده امیدوار بود.با این حال کاری که از دست همه ما بر میاید ایجاد و گسترش آگاهی در بین دوستان و آشنایان و اگر میتوانیم در سطوح عمومی تر جامعه میباشد.تشکیل جلسات و گروههای مطالعاتی با هدف از بین بردن موانع فرهنگی-اندیشه ای پیش روی توسعه و ایجاد جامعه آرمانی،تلاش بیشتر معلمان،اساتید،عالمان دین و کسانی که امکان بهره گیری از رسانه های عمومی دارند در جهت آگاه سازی افکار عمومی درباره موانع فرهنگی-اندیشه ای توسعه (بجای صدها ساعت برنامه سازی درباره اینکه جن ها چطور عروسی میکنند یا قرائت فلان آیه و حدیث این مقدار ثواب دارد و یا نوشتن و ساختن هزاران موضوع و برنامه بیهوده دیگر که حتی اگر خواننده و شنونده و بیننده خود را داشته باشد و نگوییم باعث تخریب و انحراف اذهان میشود-که قطعاً میشود- حداقل هیچ تاثیر مثبتی در آنها ندارد و هیچ درد و مشکلی را از کسی رفع نمیسازد.)

خواننده و دوست گرامی اگر در این زمینه با هم اشتراک نظر داریم بیایید با نشر و گسترش این مطلب و یا مطالبی در این زمینه در راستای آگاهی بخشی به یکدیگر برای تغییر وضع موجود و نزدیک شدن به وضع مطلوب تلاش کنیم.و خوب است این را نیز بدانیم که تغییرات سیاسی اگر بر پایه اصلاحات فرهنگی و اندیشه ای صورت نگیرد جز اتلاف وقت و صرف هزینه بیهوده دستاورد دیگری نخواهد داشت.وقت تنگ است فرصت را از دست ندهیم