ارتباط بین فرهنگ ها

استاد بوستان چی

ایمیل استاد: shabnam_60@ymail.com

دانلود فایل

با تشکر از خانم قاسم زاده

 

 

انواع ارتباط :

1- ارتباط فردی

2- ارتباط میان فردی

3- ارتباط میان گروهی یا ارتباط گروهی کوچک

4- ارتباط جمعی

1- ارتباط فردی : ارتباط فردی همان ارتباط با خود است هریک از افراد ابتدا با خود ارتباط درونی دارد. این نوع ارتباط مبنای تمام انواع ارتباطات است. ارتباط با خود عملی مداوم ، پیوسته و فراگیر در زندگی روزانه ما است.

2- ارتباط میان فردی : این نوع ارتباط بین یک شخص و فرد دیگر برقرار می شود که شامل مصاحبه ، گفتگو ، مذاکره و … می تواند باشد و هدف آن حل مسائل و مشکلات خود با دیگران ، رفع تعارضها و رد و بدل کردن اطلاعات می باشد. در این نوع ارتباط نقش فرستنده و گیرنده مدام جابجا می شود . بازخورد فوری در این نوع ارتباط دیده می شود.

3- ارتباط میان گروهی یا ارتباط گروهی کوچک : این نوع ارتباط بین یک شخص با یک گروه برقرار می شود. برای مثال کلاس درس ، سخنرانیها ، جلسه اداری در یک سازمان . این نوع ارتباط نسبت به ارتباط میان فردی ، پیچیدگیهای بیشتری دارد. دلیل پیچیدگی تعداد زیاد شرکت کنندگان است و لازم است برای انتقال درست پیام تلاش بیشتری از سوی طرفین ارتباط صرف شود.

4- ارتباط جمعی : عمدتاً نهادمند و برنامه ریزی شده است و از طریق وسایل ارتباط جمعی ، رسانه های گروهی بصورت غیرمستقیم با تعداد زیادی از افراد ارتباط برقرار می شود به عنوان مثال برنامه های رادیویی ، تلویزیونی ، انتشار روزنامه ها و نمایش یک فیلم در سالن سینما. با توجه به زیاد بودن تعداد مخاطبان برای انتقال درست معنا و جلوگیری از بروز اختلال در جریان ارتباط نیاز به تخصص و مهارت بالای ارسال کننده پیام دارد.

تعریف فرهنگ : فرهنگ عبارتست از زندگی و عادات روزمره افراد که به زندگی اجتماعی تسری پیدا می کند ، همچنین فرهنگ دارایی های معنوی یک ملت است که در طول تاریخ و به مرور زمان ایجاد شده است و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.


 

ویژگی های عمومی فرهنگ :

1- فرهنگ در درون هر جامعه ای در گذر زمان شکل می گیرد.

2- فرهنگ در درون جوامع به معنای ارزشها ، هنجارها و نمادهای آن جامعه است.

3- فرهنگ اکتسابی است.

نظریه مورگان :

در مورد تحولات زندگی اجتماعی بشر :

1- مرحله توهش : از آغاز حضور انسان تا پیدایش سفال است این مرحله حدود یک میلیون سال را به خود اختصاص داده در این دوره انسان فقط بدنبال حفظ بقاست و روابط انسانی آن حداقل است. در این دوره امکان تفاهم و گفتگو از طریق واژگان مشترک و قابل فهم برای انسان وجود ندارد.

2- مرحله بربریت : از دوره پیدایش سفال تا اختراع خط که این دوره بیش از هشت هزار سال طول کشید و روابط اجتماعی انسان براساس وضع مفاهیم و واژگان صورت گرفت. ابزارهای انسان در این دوران کدگذاری شد ، در این دوره انسان موفق به تجربه زندگی شهری و روستایی نگردید.

3- مرحله تمدن : از زمان اختراع خط این دوره شروع شده که تا دوره فعلی را شامل می شود روابط اجتماعی در این دوره گسترش یافت. داد و ستدد ، تجارت و ارتقاء توان آموزشی از طریق ارتباط در زندگی اجتماعی شکل گرفت. به اعتقاد مورگان انسان در این مرحله به زندگی اجتماعی دست یافت.

ارتباط درون فرهنگی :

ارتباط درون فرهنگی ارتباطی است که ما با فردی که با او اشتراک و وابستگی فرهنگی داریم برقرار می کنیم. ارتباط بین فرهنگی وقتی با فردی که هیچ همبستگی فرهنگی نداریم یا دارای پیوندهای ضعیف فرهنگی هستیم ارتباط برقرار کنیم ، ارتباط میان فرهنگی نامیده می شود.


 

فرهنگ پذیری :

تطابق با همنوایی عمیق فرد با هنجارها و موازین یک جامعه را فرهنگ پذیری گویند. که می توان آنرا به دو دسته تقسیم کرد:

1) فرهنگ پذیری یک سویه                        2) فرهنگ پذیری دوسویه.

فرهنگ پذیری یک سویه بیشتر مربوط به دوره کودکی است که کودک در مقابل قواعد و هنجارهای جدید منفعل است یعنی آنکه جریان تأثیر یکطرفه و از جانب جامعه به سوی کودک است و او در مقابل این اصول و قواعد مقاومتی نشان نمی دهد. فرهنگ پذیری کودک از طریق نهاد خانواده به دو صورت انجام می گیرد :

1- روش ناآگاهانه                         2- روش آگاهانه

1- روش ناآگاهانه : انتقال ناآگاهانه هنجار و ارزشهای خانواده و جامعه براساس سرمشق قرار دادن و دریافت رفتار و کردار و گفتار والدین صورت می گیرد به صورتی که والدین متوجه نیستند که کودک به تدریج با الگوهای رفتار و کرداری آشنا می گردد که از سوی والدین مشاهده کرده است.

2- روش آگاهانه : در این روش انتقال هنجارها و ارزشهای جامعه و خانواده با آموزش مستقیم و امر و نهی و یا تشویق و ممانعت با هنجارها و موازین زندگی اجتماعی کودک آشنا می سازد و به گونه ای که خود ترجیح می دهند سعی در اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری کودکان دارد.

2) فرهنگ پذیری دو سویه : جریان فرهنگ پذیری در بزرگسالان به صورت دو جانبه و متقابل است. بدین معنا که در افرادی فرهنگ پذیری دو سویه است که شخصیت آنها تکوین یافته و دارای فرهنگ پیش بینی کننده باشد. در چنین حالتی فرهنگ پذیری تبدیل به جریانی پیچیده می شود و فرهنگ جدید به آسانی فرد را تحت سلطه و تأثیر خود قرار نخواهد داد.

نظر انسان شناسان و جامعه شناسان در مورد فرهنگ :

انسان شناسان معتقدند که فرهنگ بر جامعه اولویت دارد آنها جامعه را ابزار و وسیله ای برای اتصال فرهنگ می دانند جامعه شناسان بر خلاف انسان شناسان اولویت را به جامعه می دهند و آنرا به عنوان یک واقعیت مورد توجه قرار می دهند واقعیتی که به صورت امور اجتماعی ، سازمانها و نهادها تحقق یافته است در واقع باید توجه کرد که کار جامعه شناسی شناخت جامعه و کار انسان شناسی شناخت انسان و محصول انسانی او یعنی فرهنگ است.

دیاسپورای فرهنگی :

واژه دیاسپورا به معنای مهاجرت از ریشه یونانی DIASPRIO   گرفته شده و مهاجرت بخشی از یک کشور به ناحیه دور دست بوده است بگونه ای که این مهاجران به مدت طولانی در کشور مقصد سکونت گزیند ، اما ارتباطشان را با وطن خویش قطع نکند. این واژه امروزه منحصر به یهودیان نیست بلکه به جماعت مهاجر پراکنده در کشورهای مختلف اطلاق می شود.

شرایط شکل گیری دیاسپورای :

1- حس پیوند مهاجران با وطن خویش و داشتن علاقه بازگشت به میهن.

2- وجود اعتقاد و علاقه به وطن مشترک در میان مهاجران

3- حفظ رابطه میان مهاجران و وطنشان به شکلی ملموس

4- نبود پیوستگی جغرافیایی وطن مهاجرین با کشور مقصد (وجود فاصله جغرافیایی قابل توجه میان دو کشور)

حساسیت بین فرهنگی : حساسیت بین فرهنگی توضیح می دهد که پاسخ یک فرد به تفاوتهای فرهنگی و دیدگاههای مردم از فرهنگهای دیگر چگونه است اولین شاخص ترین تحقیقی که در باب حساسیت بین فرهنگی صورت گرفته است. طیف بوگاردوس است. طیف بوگاردوس که با توجه به ارزشهای اجتماعی زمان و مکان تنظیم شده است بیانگر میزان تمایل یا عدم تمایل اقوام مختلف نسبت به یکدیگر است این طیف با گویه های نظیر :

1- حاضرم توسط ازدواج نسبت فامیلی با او داشته باشم. (تمایل و پذیرش کامل)

2- حاضرم او را به عنوان هم مسلک بپذیرم.

3- حاضرم به عنوان همسایه در یک خیابان با او زندگی کنم.

4- حاضرم در کنار او در یک اداره کار کنم (تمایل متوسط)

5- او را به عنوان هموطن می پذیرم.

6- او را فقط به عنوان مهمان در کشورم می پذیرم.

7- او باید از کشورمان بیرون برود.(عدم تمایل).

الگوی فرهنگی:

هر فرهنگی الگوی رفتاری منحصر به فرد خود را دارد و برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه است. الگو از ترکیب ویژگیهای رفتاری بوجود می آید و چنین نظمی هم در طبیعت و هم در رویای انسانی و دستاوردهای انسان قابل مشاهده است. پس الگوهای فرهنگی را می توان مشخصه های دانست که به رفتار انسان معنی و جهت می دهد و هر ملت و گروهی را از سایر ملل و گروهها جدا می کند به عنوان مثال : در جامعه ما مردان با دوستان خود دست می دهند و روبوسی می کنند ولی این واکنش در برابر زنان امری نامتعارف است.

تفاوتهای فرهنگی:

تفاوتهای فرهنگی از جمله وجوهی هستند که موجب تمایز بین فرهنگها می شود فرهنگ هرجامعه منحصر به فرد است و شامل ترکیبی از ارزشها و هنجارهای است که در جای دیگر نمی توان بود.

به عنوان مثال در چین اگر کسی سمت چپ بنشیند نشان دهنده مقامی بالاتر است ولی در جوامع غربی عکس قضیه است دست راستی مقامی بالاتر دارد.

فرهنگ آشکار و پنهان:

در هر مجموعه فرهنگی باید میان فرهنگ آشکار و پنهان فرق نهاد فرهنگ آشکار رفتارها و باورهای هستند که رسمیت دارد و اکثر مردم به رعایت آنها تظاهر می کند و شکستن حرمت آن را نوعی خلاف و انحراف می داند. فرهنگ پنهان عکس آن رفتارها و باورهای است که مردم به طور خصوصی به آنها پایبند هستند به طور مثال : در ایالات متحده آمریکا فرهنگ رسمی و آشکار تبعیض نژادی را محکوم می کند و این محکومیت در بسیاری از قوانین و اظهارات رسمی رهبران سیاسی منعکس است. ولی اگر کسی در این باره تحقیق کند متوجه خواهد شد که روی دیگر سکه فرهنگ نهانی مردم آمریکا این است که نژاد سفید بر سیاه برتری دارد.

گسیختگی فرهنگی:

گسیختگی فرهنگی به معنی اشکال یا ایراد در نحوه انتقال تجربه ها از گذشته به حال است این اشکال در اغلب زمینه های زندگی قابل مشاهده است مسئله گسیختگی فرهنگی از این جهت اهمیت دارد که روند استمرار فرهنگی با فراز و نشیبهای بی‏شماری همراه است. جریان فرهنگی در یک منطقه ممکن است در اثر حوادثی دچار آسیب دیدگی شود و دانستنیهای علوم و آگاهی جمعی و نگرش مردم صدمه ببیند و انتقال میراث فرهنگی دچار اختلال و نا هماهنگی شود.

از خودبیگانگی:

اصطلاح از خود بیگانگی دلالت بر بیگانه شدن افراد با خودشان و با دیگران دارد به بیان دیگر از خود بیگانگی به وضعیتی گفته می شود که در آن مردم اختیار خود را در دنیای اجتماعی که خود بدست آورده اند از دست می دهند و در نتیجه آن خود را در یک محیط اجتماعی بیگانه می یابند از جمله اندیشمندانی که بحث از خود بیگانگی را مطرح نمود مارکس بود وی عقیده داشت که ریشه های از خود بیگانگی در ساختارهای اجتماعی قرار دارد. این ساختارها وضعیتی را بوجود می آورند که در آن اعمال افراد به صورت قدرت بیگانه ای در می آید و به جای اینکه در اراده او باشد مخالف و مسلط بر او می باشد.

بی اعتمادی پدیده ای است روشناختی که فرد اطمینان خود را از دست می دهد و به ناتوانی خود اعتراف می کند این روند از نقطه نظر کلان به بی اعتمادی در سطوح ملی می رسد.

پدیده ی بی اعتمادی توان حرکت و خلاقیت را از شخص می گیرد و او را به موجودی بی تحرک ، خنثی و فاقد معیار تبدیل می کند. بی اعتمادی به عنوان بیماری مزمن دامن گیر برخی جوامع است که مردم این کشورها را دچار سرگردانی در مقابل تکنولوژی می نماید که می تواند اثرات سوئی را به همراه داشته باشد.

حوزه های مختلف ارتباطات میان فرهنگی :

1- سیاست ، 2- علوم مختلف ، 3- فرهنگ و هنر ، 4- اقتصاد ، 5- جهان گردی و توریسم ، 6- فناوری ها ، 7- روزنامه نگاری ، 8- بخشهای نظامی ، 9- امور مذهبی ، 10- مؤسسات و سازمانها و …

نقش زبان در ارتباطات میان فرهنگی : زبان در ارتباطات میان فرهنگی بسیار با اهمیت است از خصوصیات بارز ما انسانها استفاده از زبان و جایگزین کردن اصوات برای بیان احساسات و عقاید است. زبان بخش جدایی ناپذیر از فرهنگ است و تفاوت کلمات در زبانهای مختلف بدیهی است زبان چیزی بیش از نمادها و قوانینی است که ما را قادر به برقراری ارتباط با دیگران می کند . زبان وسیله ای برای ابراز و توصیف تجربیات است انسانها برخلاف آنچه تصور می کنند نه در دنیای عینی به سر می برند و نه در دنیای اجتماعی بلکه تحت قلمرو زبان به سر می برند که حکم واسطه ای برای اجتماعی شدن آنها را دارد.

زبان به سه صورت مطرح می شود :

1- زبان گفتاری ، 2- زبان نوشتاری ، 3- زبان بدن.


 

نقش جهانگردی در ارتباطات میان فرهنگی :

پیشرفت سیستم های حمل و نقل و نظام های ارتباطی موجب گسترش گردشگری و تسریع ارتباطات بین فرهنگی شده است.

قبلاً سفرها ، روزها به طول می انجامید اما امروزه با توسعه سیستم های حمل و نقل امکان سفر به کشورهای دیگر فراهم شده است.

جهانگردی یکی از پر رونق‏ترین صنایع جهان به شمار می رود.

قبلاً جهانگردی متعلق به کشورهای توسعه یافته و ثروتمند بود اما امروزه مردم تمام کشورهای جهان از طریق مسافرت های هوایی به این امر می پردازند.

در این مسافرت ها مردم با فرهنگهای عجیب و اسرار آمیز آشنا می شوند و متوجه تفاوت های بسیاری در زمینه خوراک ، پوشاک ، شیوه مسافرت ، آداب و رسوم و غیره می شوند.

تاثیرات اجتماعی و فرهنگی جهانگردی :

1- اثرات اجتماعی : تغییراتی که در زندگی مردم جامعه میزبان جهانگردی رخ می دهد و این تغییر بیشتر به سبب تماس مستقیم اهالی و ساکن آن دیار و جهانگردان صورت می گیرد.

2- اثرات فرهنگی : تغییراتی که در هنر ، عادات ، آداب و رسوم و معماری مردم ساکن جامعه میزبان رخ می دهد.

این تغییرات بلند مدت در نتیجه رشد و توسعه جهانگردی رخ می دهد و صنعت جهانگردی موجب تغییراتی در زندگی روزمره و فرهنگ جامعه میزبان می شود.

عوامل تأثیرگذار در گردشگری :

1- نوع گردشگر ، نوع تماس گردشگری با مردم محلی

2- طول مدت اقامت

3- دانستن زبان که به عمق ارتباط کمک می کند.

4- نقش دلالان فرهنگی که یک گروه حرفه ای و واسطه ای یا راهنمایان تور هستند که کانال تماس های فرهنگی به شمار می روند که فعالیت های آنها اثر قابل توجهی بر شیوه و سرعت انتقال فرهنگ و عقاید نو دارد.

آثار مثبت و منفی جهانگردی :

جهانگردی می تواند به تحریک علایق و میراث فرهنگی و میزبان کمک کند. اگر جهانگردان از میراث فرهنگی مقصد تقدیر نمایند موجب غرور سربلندی میزبان سبب به میراث خود خواهد شد و صنایع محلی ، سنت ها و آداب و رسوم پرورش می یابد.پس به لحاظ اقتصادی می توان سرمایه های کلانی را از طریق گردشگری جذب کرد.

آثار منفی :

1- جهانگردان می توانند به عنوان یکی از ابزارهای توسعه و استعمار عمل نمایند زیرا می توانند مصرف گرایی را رواج دهند. زیرا الگوی مصرفی کشورهای صنعتی را انتقال می دهند که از آثار منفی مصرف گرایی ، تجاوز به هویت ملی و بومی را می توان نام برد.

2- تصویر تعریف شده ای از کشورهای صنعتی و طبقات خاص از اجتماع ، نوع خاصی از رفتار را می تواند القا کند. همچنین وجود جهانگردان با رفتارهای غیر معقول با فرهنگ خاص می تواند نظم اخلاقی جامعه میزبان را مختل نماید. حضور گردشگران با فرهنگ های خاص در یک جامعه باعث رها شدن الگوهای بدآموزی در جامعه میزبان و اثرات نامطلوبی مثل فحشاء ، قمار ، خشونت و انحرافات جنسی و گاه جرم و جنایت را به دنبال دارد.

مهاجرت

یکی از پدیده هایی که می تواند در ارتباط بین فرهنگ ها موثر باشد مهاجرت است. در گردشگری ارتباط به صورت داوطلبانه و به دلخواه صورت می گیرد ، جهت تفریح انجام می شود و زمان آن کوتاه است. اما در مهاجرت اجباری بر فرد وارد می شود که انگار به دلیل ادامه تحصیل یا درمان یا اشتغال که موجب انتقال از یک مکان به مکان دیگر می شود که ما به آن مهاجرت می گوئیم.

در واقع مهاجرت پدیده ای است که در آن فرد یا گروه از یک مکان جغرافیایی به یک مکان جغرافیایی دیگر نقل مکان می کند و به دو صورت مهاجرت داخلی (شهری به شهر دیگر) یا  درون مرزی (کشوری به کشور دیگر) یا مهاجرت خارجی یا برون مرزی اتفاق می افتد.


 

تفاوت های فرهنگی و ابعاد آن :

نگاهی مختصر و سطحی به شیوه ی زندگی مردم در جوامع مختلف تفاوت های فرهنگی را برای ما آشکار می سازد به عنوان مثال در مورد ارتباطات افراد بد نیست بدانیم که مثلاً عرب ها در مقایسه با امریکایی ها نزدیک تر به یکدیگر می ایستند یا اینکه سوئیسی ها وقت شناس تر از ایتالیایی ها هستند یا اینکه شرقی ها بیشتر از غربی ها برای سکوت ارزش قائل هستند. باید توجه کرد که این رویکرد برای مطالعه تفاوت های فرهنگی به تنهایی کافی نیست زیرا تعداد برخوردهای بالقوه فرهنگ بسیار زیاد است. بنابراین شیوه ای برای سازمان دهی و درک این کثرت تفاوت های فرهنگی ضروری است. بیشتر تفاوت های فرهنگی در ارتباطات غیر کلامی نتیجه تفاوت در ابعاد زیر است :

1- نزدیکی و گویایی ، رفتارهای نزدیک کننده اعمالی هستند که هم زمان گرمی ، صمیمیت ، امادگی ارتباط را منتقل می کنند. نمونه های رفتار نزدیک کننده مثل لبخند زدن ، لمس کردن ، تماس چشمی ، فاصله ی نزدیک و انگیزش صوتی است. فرهنگ هایی که صمیمیت یا نزدیکی بین فردی زیادی دارند به آنها فرهنگ تماس گفته می شود زیرا مردم این کشورها نزدیک به هم ایستند و اغلب همدیگر را لمس می کنند. فرهنگ های پر تماس معمولاً در کشورهای گرمسیر ، فرهنگ های کم تماس در کشورهای سردسیر ، فرهنگ های پرتماس بیشتر در کشورهای غربی ، منطقه مدیترانه ، یونان ، ایتالیا وجود دارد. فرهنگ کم تماس مثل شمال اروپا ، آلمان ، انگلستان ، آمریکا ، ژاپن و ….

2- فردگرایی

یکی از بنیادی ترین ابعاد تفاوت های فرهنگی درجه فردگرایی در مقابل جمع گرایی است. این بعد چگونگی زندگی مردم با یکدیگر را تعیین می کند. برای مثال مردم ایالات متحده نوعاً فردگرا هستند و فردگرایی را همچون موهبتی الهی تحسین می کند. در واقع بهترین و بدترین خصوصیات فرهنگ آمریکایی را می توان به فردگرایی نسبت داد. حامیان فردگرایی آن را پایه آزادی ، دموکراسی ، اختیار عمل و حتی انگیزه اقتصادی می دانند و آن را عامل محافظ در برابر ظلم تلقی می کند از سوی دیگر فرد گرایی به دلیل بیگانه کردن افراد با یکدیگر ایجاد تنهایی خودخواهی و خودپسندی می کند که از این جهت مورد انتقاد قرار گرفته. همان طور که فردگرایی در فرهنگ غرب پذیرفته شده است فرهنگ شرقی بر هماهنگی میان افراد و بین انسان ها و طبیعت تاکید دارد.

درجه فردگرایی یا جمع گرایی یک فرهنگ بر رفتارهای غیر کلامی در آن فرهنگ تاثیر می گذارد. در فرهنگ های فردگرایی وابستگی کمتر است به دلیل فاصله ای که وجود دارد. در جمع گرایی وابستگی بیشتر است.

در فرهنگ های فردگرا مردم بیشتر لبخند می زنند و شاد هستند به این دلیل که فردگرایان مسئول روابط خود و شادی خود هستند در حالی که افراد جمع محور قبول هنجارها را مهم ترین ارزش و شادی فردی یا میان فردی را ارزش ثانوی تلقی می کنند به همین دلیل افراد در فرهنگ های جمع گرا احساسات مثبت یا منفی خود را که مخالف وضعیت گروه است سرکوب می کنند. زیرا فقط گروه مهم ترین ارزش است. افراد در فرهنگ فرد گرا تشویق به بیان احساسات خود می شوند زیرا آزادی فردی ارزشی فوق العاده دارد.

الگوهای فرهنگی جوامع مختلف :

هر فرهنگی الگوی رفتاری منحصربه فرد خود را دارد که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه می نماید از جمله الگوهای فرهنگی مهم در عصر حاضر فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است که به بیان مشخصات الگوی این فرهنگها می پردازیم :

الف) مشخصات الگوی فرهنگ اسلامی:

1- جهان بینی توحیدی : درک اینکه جهان هستی از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی براساس خیر و رسانیدن موجودات به کمال شایستشان استوار است در واقع جهان هستی طبق جهان بینی ان الله و ان الریحه راجعون بنا شده است.

2- معنویت و اخلاق : فرهنگ اسلامی برپایه معنویت و اخلاق قرار دارد.

3- توجه به نیازهای مادی و معنوی انسان : در جهان بینی اسلامی تمامی ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار می‏گیرد به طور مثال : نیازها ، غرایز ، اخلاق ، عبادت ، زندگی اجتماعی و سیاسی ، آخرت و ... در نظر گرفته می‏شود.

4- تاکید بر عمل و مسئولیت : در اسلام هر انسان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند مسئول است و این نشان از هدف مهم انسان در زمین دارد. انسان بر حسب بینش اسلامی رسالت خلیفه الهی را دارد لذا باید به عنوان مامور در چارچوب قواعد و احکام الهی عمل نماید و زمینه را برای کمال و سعادت خود فراهم آورد و این میسر نیست مگر از طریق عمل به احکام دین اسلام.

5- تقوا محوری و اصل ارجمندی انسان ها در عمل و ایمان : در مدل اسلامی تمایزات و اختصاصات قومی ، نژادی، طبقه‏ای و ... حذف شده است و در قرآن به تکرار آمده است که آفریدگار همه انسانها را برابر آفریده و تنها ملاک برتری ، تقوا و عمل صالح است.

6- نفی سلطه : نفی سلطه و احترام متقابل از ارگان مهمی است که انسان بر آن تاکید دارد.

ب) الگوهای فرهنگ غرب

1- انسان محوری : در فرهنگ غرب خداوند از متن اندیشه ها و برنامه های جمعی زندگی انسان حذف و اومانیسم و انسان گرایی جایگزین آن می شود. چنانکه امروزه در عرصه سیاسی ، اقتصادی و حقوقی فرهنگ غرب این مسئله کاملاً مشهود است به این ترتیب انسان محوری به جای خدا محوری قرار گرفت و انسان خدای انسان شد.

2- علم به جای مذهب : غربیها مذهب را از زندگی اجتماعی انسان حذف نموده و علم را جانشین دین و دیانت کردند آنها دین را افیون جوامع بشری دانسته و در عوض علوم جدید را مایه سعادت و تکامل بشری معرفی کردند.

3- مادیات به جای معنویات : در فرهنگ غرب سعادت و خوشبختی را براساس نگرشی که از انسان دارد تعریف میکند و انسانی را خوشبخت تر و پیشرفته تر می داند که هر چه بیشتر از طبیعت و مواهب مادی زندگی بهره جسته و به این ترتیب روح سودجویی و مصرف گرایی را بر جامعه خود حاکم کرده است.

4- آزادی به جای آزادگی : فرهنگ غرب آزادی را برای انسان معاصر اینگونه تعریف کرده است . آزادی عبارتست از : اینکه انسان بتواند آنچه را میل دارد انجام دهد به شرطی که مزاحمتی برای دیگران فراهم نسازد. این تعریف با بی توجهی به احکام الهی نه تنها انسان را به آزادگی رهنمون نکرد بلکه او را در دام هوس گرایی و هواپرستی انجامید و اسیر نفسانیات خویش گردانید.

تهاجم فرهنگی : تهاجم فرهنگی به این معناست که یک مجموعه سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی برای اجرای مقاصد خود و اسارت یک ملت به بنیانهای فرهنگی آن ملت هجوم می برد و در این هجوم باورهای تازه ای را به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد فرهنگ آن جامعه می کند.

تبادل فرهنگی : یک جریان دو سویه است در روند تبادل فرهنگی ملتها با هدف ترویج ارزشهای بشری به تبلیغ
ایده آل‏ها و معیارهای خود می پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجسته فرهنگهای دیگر را اخذ می کند.

تفاوت تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی :

1- در تهاجم هدف تخریب است اما در تبادل فرهنگی هیچکدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارند و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.

2- در تهاجم یک ملت برای جایگزینی فرهنگ خود به نحوی یکسویه و سلطه طلبانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.

3- درتبادل فرهنگی همواره جنبه های مثبت و انسانی مطرح است بدین معنا که دو طرف قصد بارور کردن ، تکامل بخشیدن و ارتقای یکدیگر را دارند در حالیکه در تهاجم فرهنگی اهداف خیرخواهانه در میان نیست بلکه بی هویت  کردن و ایجاد سلطه مدنظر است.

جهانی شدن و ارتباط بین فرهنگها : نظریاتی که درخصوص رابطه جهانی شدن و فرهنگ مطرح است معمولاً در سه قالب دسته بندی می شود:

1- همگونی فرهنگی        2- چندگونگی فرهنگی                  3- همزیستی فرهنگی

1- همگونی فرهنگی : دیدگاههای غالب در این خصوص معتقد برآنند که فرآیند جهانی شدن درخدمت گسترش فرهنگ خاصی قرار دارد و از طریق گسترش این فرهنگ خاص همگونی فرهنگی در سطح جهان برقرار می شود. که از آن به امپریالیسم فرهنگی هم تعبیر می شود به عبارت دیگر فرآیند جهانی شدن در این دیدگاه در خدمت و تحت سلطه نظام سرمایه داری قرار دارد. که در ضمن گسترش فعالیتهای اقتصادی جهانی نوعی جهانی شدن فرهنگی را نیز دنبال می کند.

2- چندگونگی فرهنگی : طبق این نظریه هویتهای فرهنگی متنوع مانند هویتهای ملی ، قومی و مذهبی موجود در جوامع بشری به راحتی تسلیم هویت فرهنگی غالب نگردیده بلکه برای حفظ هویت خود تلاش کرده و در مقابل فرهنگ غربی مقاومت می کند این مقاومت در بعضی موارد با بروز تنش بین فرهنگهای مختلف همراه است طبق این برداشت فرآیند جهانی شدن به سوی جهان چند فرهنگی حرکت می کند که در اثر آن فرصت جدیدی برای فرهنگهای ملی ، قومی و مذهبی بوجود آمده تا با استفاده از ابزارهای تکنولوژی خود را در سطح جهان مطرح کرده و از این طریق مخاطبان خود را حفظ کرده و علاقمندان جدیدی را در ورای مرزهای ملی خود جذب کند.

3- همزیستی فرهنگی : این دیدگاه در حقیقت راه میانه ای را بین دو نگرش خود می پیماید به عبارت دیگر در عرصه جهانی نمی توان گفت که فرهنگها یا باید به بنیاد و سنت های خود چنگ بزنند و یا در فرهنگهای دیگر ادغام و ناپدید شوند بلکه آنها می توانند به طور فعال با فرهنگهای دیگر داد و ستدد داشته باشند و مطابق با نیازهای خود بخشهای از فرهنگ دیگر را انتخاب کنند و در صورت لزوم تغییرات لازم را در آنها بوجود آورده و از آنها استفاده کنند و به حیات خود ادامه دهند.